S2 part 8🤍

5K 811 204
                                    

وقتی جلوی در شعبه رسید کریس رو دید که با لباس مخصوص زندانی ها و دستبند به دست کنار مرد جوونی که حدس میزد وکیلش باشه ایستاده.
تنها اومده بود چون هیچ علاقه ای نداشت کریس و جونگکوک دوباره با هم رو به رو بشن!

حتی به جیمین هم که پشت در دادگاه منتظرش بود اجازه نداده بود داخل بیاد چون الان به تنها چیزی که نیاز نداشت درگیری بین جیمین و کریس بود!

حتی خودش هم دلش نمیخواست بهش نگاه کنه!
دروغ نبود!
واقعا با تمام وجودش از کریس متنفر بود!

اما پوزخندهای صدادار و نفسهای عمیقی که کریس از عمد می‌کشید باعث می‌شد تا ناخودآگاه نگاهش به سمتش کشیده بشه!

تهیونگ آدم ارومی بود!و این مسئله که جدیدا تمایل شدیدی به کتک زدن کریس داشت حتی برای خودش هم عجیب بود.

_ساعت ۹ شعبه ۱۳۴

با صدای منشی دفتر، تهیونگ نگاه عصبیش رو از کریس گرفت و وارد دفتر شد.
دادخواست مربوط به طلاقی که شب قبل آماده کرده بود رو به قاضی ارائه داد و روی صندلی منتظر نشست.

وکیل جوونی هم که همراه کریس بود مقابل قاضی ایستاد و همونطور که کاغذهایی رو از کیفش بیرون میکشید با صدای آرومی مشغول توضیح به بازپرس شد.

تهیونگ اما حواسش به صحبت‌های اونها نبود.یعنی سخت نبود فهمیدن اینکه اون کاغذها چیه و چه صحبت های وقیحانه ای در حال رد و بدل شدنه!

مثل تمام این دو روز فکر و حواسش پی پسری بود که هنوز هم داغی پوستش داشت لبهاشو میسوزوند.
اونقدر آشفته بود که مجبور شده بود بیشتر از بیست بار دادخواست رو بنویسه تا بتونه چیز قابل قبولی ارائه بده.

نمیفهمید چرا! اما میخواست هر چه زودتر اسم لعنتی کریس رو از شناسنامه ی جونگکوک پاک کنه!
میخواست تا تمام حق و حقوق زندگی چند ساله ی جونگکوک رو از کریس بگیره!
و خوب میدونست که قرار نیست این اتفاق به این زودی ها بیفته حداقل نه با نامه ی مشمئز کننده ای که وکیل کریس به قاضی تحویل داد و جونگکوک و تهیونگ رو متهم به رابطه داشتن کرد!

البته که هر طور شده بود تهیونگ نمیذاشت روند طلاق بیش از حد طولانی بشه اما مسلما گرفتن حق جونگکوک سخت تر میشد!

قاضی چند دقیقه ای دادگاه رو برای مشورت با مشاورهاش متوقف کرد.

تهیونگ نفهمید این دقایق رو چطور سپری کرد اما واقعا نمیتونست درک‌ کنه کریس چطور بعد از اون همه ظلم داره چنین تهمتی به پسری مثل جونگکوک میزنه!
کسی که فقط با یک نگاه به چهره‌ی معصومش میشه به پاکیش ایمان آورد!

هیچ علاقه ای نداشت کلافگیش رو جلوی کریس که با پوزخند عمیقی روی صندلی نشسته بود نشون بده اما ضربه های سریع پاهاش روی کف سرامیکی سالن انتظار، اصلا تحت اختیار خودش نبود!

Broken pieces(vkook) (Completed)Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt