*PART 2*

124 24 2
                                    

جیمین: اونا...........
جین: اونا چی؟
جیمین: اونا برامون یه نامه فرستادن
هوسوک: کیا؟

جیمین: باند خون

*همون موقع*
نامجون ویو

بادیگارد: قربان نامه رو بهشون دادیم.
نامجون: خیلی خب می تونی بری
بادیگارد: چشم
وقتی بادیگارد رفت به عکسی که شوگا از جین بهم داده بود نگاه کردم....... مثل باباش خوشگل بود.
دلم می خواست ماله خودم بکنمش.
*با خودش*
کیم سوکجین به زودی قراره بیای تو این عمارت نه به عنوان دشمن بلکه به عنوان کسی که عضو جدید این خانواده.
مطمعنا اوت روز خیلی دور نیست.
......................

جین ویو

با شنیدن حرفش انگار یه سطل بزرگ اب یخ ریختن روم.
هوسوک: چی داری میگی جیمین
جیمین: به خدا دارم راست میگم
بعد یه نامه ی قرمز بهمون نشون داد.

 هوسوک: چی داری میگی جیمینجیمین: به خدا دارم راست میگمبعد یه نامه ی قرمز بهمون نشون داد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

نامه ی بند خون به جین

جیمین: تقدیم به کیم سوکجین پسر کیم هاجین از طرف ریس باند خون کیم نامجون.
نامه رو از دست جیمین رفتم رو از اتاق خارج شدم و رفتم سمت خونه.

*پرش زمان*

رفتم رو مبل نشستمو نامه رو باز کردم
« سلام بر کیم سوکجین عزیز با همون جین
همه چیزو میدونم میدونم داری برا انتقام این پرونده رو قبول می کنی.
این نامه یه اخطاره اگه تا یه هفته دیگه از این پرونده رو لغو نکنی اون دوستای عزیزت کیا بودن.... اهاااا.... جانگ هوسوک و پارک جیمین و همین طور خواهر خوشگلت کیم آرین رو می دزدم .
هنو تصمیم نگرفتم چه بلایی سرشون بیارم شاید بهشون غذا ندم و از گشنگی بمیرن، شاید شکنجه اشون کنم.
ولی میدونی چی بیش از همه میچسبه رابطه با اون خواهر خوشگلت.
خب فکر کنم به اندازه کافی فهمیدی پس بهتر کاری که گفتم رو انجام بدی.
از طرف رئیس باند خون کیم نامجون. »
همه بدنم سر شده بود اصلا نمی تونستم تکون بخورم.
*با خودش*
حالا چیکار کنم یعنی بیخیال بابا بشم اگه بیخیال نشم .... آرین..... اون هنوز بچه اس چطور می تونم وارد این قضیه بکنمش.
.....................
همین طور داشتم فکر می کردم که زنگ در خونه خورد. به زور بلند شدم و درو باز کردم............. هوسوک و جیمین.....
جیمین: سلام جین تو نامه چی بود؟
نمی دونستم چجوری بهشون بگم
هوسوک: اگه نمیگیرید خودمون می خونیم.
سریع اومدن تو نامه رو از رو میز بر داشتم، نمی تونستم جلوشونو بگیرم وگرنه بیشتر مطمعن می شدن یه چیزی شده. بدتره الان می شد.

LOVE MAFIAWhere stories live. Discover now