اون بغضِ توی صداش رو حتی اگه کر بود هم میتونست بشنوه و حس کنه؛ و در کنار این حس کردنها خودش رو بابت رنجوندن ساتورو سرزنش میکرد
سرشو از کنار گوشش کنار بُرد و باهاش رو در رو شد؛ اما به علت پایین بودن سر پسرک، اجازهی دیدن اون الماسهای براق از گتو دریغ شده بود
ولی هنوز هم میتونست حالت غمگین فیسش رو که چطور اخماش شکسته و چشماش پر از اشک شده بود، تجسم کنه
دستشو زیر چتریهای نابسامان پیشونیش برد و اونهارو تو یه حرکت بالا داد؛ تا کاملا پیشونی گوجو رو در دسترس داشته باشه
جلو رفت و نرم، لبهای ترکبرداشته و حجیمدارشو به پیشونی زیبای ساتورو چسبوند و چشمهاشو از حس خوبی که توسط این بوسه بهش القا شد بست
بعد از لحظهایی که حس کرد همین، برای عذرخواهی ازش باید کافی باشه، جدا شد و با همون دست گونشو نوازش کرد
هیچوقت اهل درست عذرخواهی کردن نبود و همیشه سعی داشت با راهها و حرفهای غیرمستقیم شرمندگیشو بیان کنه_شاید من تا الان ادمهای زیادی و از دست داده باشم و حتی با دستهای خودم کشته باشمشون؛ ولی حاضرم قسم بخورم، که هیچکدوم به اندازهی خم روی ابروی تو نرنجوندنم.
ساده و کوتاه جواب داد_تو خودت باعث اینهایی.
پیشونیشو به پیشونی پسرک چسبوند و ولوم صداشو اروم تر کرد_لعنت به من اگه همش از روی عمد باشه وَ خودم رو بابتش مقصر ندونم.
بالاخره پسرک؛ با بالا اوردن سرش؛ اجازهی زیارت اون الماس هارو به سوگورو داد
پر از حرف بود؛ پر از گِله و ناله و التماس؛ اما لبها و قلبش اونو برای ابراز یاری نمیکردن
و تموم مشکلات و در حسرت موندنهای گوجو از همینجا شروع میشد که هیچوقت نتونست حرف دلشو؛ قبل افتادن یه ثانحه بد، بزنه
بعد از اون بوسه و مکالمهی کوتاه به سرعت موقعیت و ترک کرد و به اتاق؛ برای حاضر شدن و فرار از اون جَو سنگین پناه برد.
کمد مخصوص کتشلوارهاشو باز کرد و به تموم اون هزاران هزار کتشلوار؛ که در رنگهای مختلف و رگالهای بزرگ و کوچیک چیده شده بودن؛ خیره شد
همونطور که رگال هارو میچرخوند و میون کتشلوار ها دنبال بهترینش میگشت؛ ناگهان به سرش زد که از گوجو برای انتخاب لباس؛ کمک بگیره.
نسبتا بلند صداش زد_گوجوووو؟
به ثانیه نکشید که حضورشو توی اتاق حس کرد و نگاه در سکوتشو؛ خیره بهش_میخوای تو کتشلواری و که قراره بپوشم انتخاب کنی؟
ابروهاش کمی بالا پرید و سعی کرد اون ذوقی و که توی رگها و چهرش جریان پیدا کرد مخفی کنه_چرا من؟
ESTÁS LEYENDO
My One And Only
Romanceتو گرگ و میشی هوا، همونطور که قطره های بارون، روی پوست گُر گرفتشون فرود میومد؛ تو چشمهای خسته و زیبای ساتورو نگاه کرد : باشه؛ پس اگه انتخابت اینه، میشه برای آخرین بار برام گیتار بزنی؟ ژانر : مافیایی، دراما، اسمات، تراژدی نویسنده : Mones چنل تلگرام...