قضیه پول تموم شد
این ته خیلی گیره
ازش خوشم نمیاد
داشتم توی یخچال رو نکاه میکردم ک دیدم ته رفت سمت اتاق کارم
فاک نه الان فن ارتا رو میبینه چون روی میزه
_تهیونگـــــــــــــــــ.
☆ها چی 😳
_کجا میری
☆این اتاق کنجکاوم کرد
_نه نرو
☆باش ولی چرا
_همین ک گفتم
☆باش
خیلی اتاقه جلبم کرد واردش شدم ععع این فن ارت میکشه
قشنگ ده دقیقه تو اتاق بودم خیلی قشنگ بودن
ک رسید به خودم و لیا
اعصابم خورد بود چطور دختری ک دوست داشتمش منو شیپ میکرده
بعد فهمیدم شغلشه ارمی نیست از اون اتاق معلوم بود
خواستم بهش بیشتر نزدیک شم توی این پنج ساعته خیلی خوشم میاد ازش
شاید یه حوس زود گذر باشه ولی این با بقیه فرق داره
فیلم برداری تموم شد قرار شد فردا شام بریم رستوران معروف
ک اونم قبول کرد خوشحال شدم و گفتیم مجلس رسمی هست
ا/ت
بهم گفت شام بریم بیرون قبول کردم چون یه کمی ازش خوشم میاد
ولی بلد بودم جلوی احساساتم و بگیرم سعی کردم لباس زنونه بپوشم
برای تنوع خوشم میادرفتم بخوابم ساعت 12بود پسرا10رفتن
مهمونی ساعت 5بود
فردا صبح ویوساعت 10و نیم بیدارشدم صبحونه خوردم وشروع کردم به کار تا ساعت 2
بعدش رفتم حموم و لباسمو انتخاب کردم