پارت8

99 2 0
                                    

راوی ویو
اینا با هم خوب بودن ولی هنوز باهم قرار نمیزاشتن واقعی
اوضاشون بهتر از قبل بود
ولی...

ا،ت ویو
ساعت 4 صبح پریدم از خواب ترسیده بودم رفتم پیش ته داشت با یوتان بازی میکرد
خودشم وقتی منو دید ترسید
اون خوابی ک دیدم! یعنی واقعی؟
اووو شت ببخشید من میرم یکم بیرون
_ الان ا،ت؟
*اره
_منم میام
*ولی باش
_میام الان
موضوع خوابمو گفتم ک توش دیسبند شده بودید و یونگی تصادف کرده بود و تو زن داشتی
من ناراحت بودم ک همه عزیزانمو از دست دادم
_عزیزانم یعنی اعتراف کرد!
*ته من دوست دارم
_جدی؟ شوخی؟
*ععع شوخی ندارم
_ نزاشتم حرف بزنه بوسش کردم بهتر از قبلی بود
دو روز بعد
بابام زنگ زد گف ک باید منیجر بی تی اس و بک اپ دنسر شم
و احباری هستش قبلا دنسر بودم اوکی ولی منیجر؟ کمک میگیرم؟ نه نمیتونم، اونو کنسل کردم بابام موافقت کرد چون دنس رو انتخاب کردم
تهیونگ اوکی بود امروز قرار بود بریم باشگاه هم برای دنس هم برای بدنم

پارت. کم بود ولی تا اخر شب  1 پارت میزارم

ناشناس Where stories live. Discover now