تا ساعت 2داشتم کارامو میکردم از ته دل راضی نبودم
یاده گذشتم افتادم
ک مادر پدرم خیلیا میشناسنشون
ولی من
ک بین همه ناشناسم
یه ناشناس پولدارم
اووف بیخیال یوهانا ساعت یک و نیم بود رفتم حموم لباسمو و موهامو درست کردملباس یوهانا ا/ت
کفش
موهاش
انگار یه ادم دیگه ام
ولش ساعت 4بود سوار ماشینم شدم و حرکت کردم
ساعت 5و ده دقیقه ک رسیدم
خیلیا نگام میکردن
رفتم سر میز پسرا محل ندادن سلام منم یوهانا
اووو خوشومدید
بفرمایید
☆چقدر خوشگل شدی (دوست دارم!)
مراسم ساعت 11تموم شد ته مست بود بقیه هم دوست دختراشون گفتن بیان پیششون فقط ته تنها بود ک من باید میبردم خونشون ولی خونو بلد نبودم
داشتم ته رو سوار ماشین میکردم ک خبرنگارا ریختن سرم عکس و فیلم
گذشت گذاشتمش تو ماشین راه افتادیم به سمت خونه
گذاشتمش توی اتاق مهمون و خودم رفتم اونکی خونه حالم بد بود
پدرم صاحب کمپانی بیگ هیت ک به بقیه امید میداد به من لطمه زد
جلوی فامیل و دوست
خودمو گم کردم
دوسم نداشت
هیچ عشق زندگی نداشتم
هیچ کیوتی در من وجود نداره نه خنده ی
بعضی موقع ها انقدر عصبانی بودم ک با بوکس خودمو خفه میکردم
مادرم هم باید معروف باشه کنار بی تی اس صاخب دوم کمپانی
ولی ایا اینا بچه ی دارن؟ اهمیت میدن
امروز حسابی مست کردم همینحا خوابیدم
صبح بلند شم رفتم. دوش گرفتم و راهی خونه اصلی شدم
ک با ته صحبت کنم☆چه جای راحتی
اه من کجام عه خونه ی ا/ت چقدر قشنکه اومدم پایین ولی خودش نبود
عه رفته حتما صبحونه اماده کنه برام!
ببخشید میشه صبحانه بدین من برم ببخشید
خدمتکار داشت میزو میچیند ک یه یوهانا با همون تیپ مشکی اومد اعصابش خورد بود
اومد جلو همچی ک روی میز بود و زد خورد کرد
ها یعنی چی
تو فقط سوار ماشین من شدی یعنی چی قرار میزاریم هان
☆یوهانا چی موضوع برو ببین. رییس کمپانیت چی گفتهسلام کیم تهیونگ شمارو با دختر من دیدن
و حاشیه درست کردن تیپ دختر منم مثل همیشه نبوده بخاطر همین شما مجبورین کنار هم زندکی کنید بعد از سه ماه اعلام کنید ک کات کردید باهم بیاید کمپانی مرسی
☆حاضر شو بریم زود سر راه من قهوم میخورم
_حاضرم بیرون منتظرم
☆اوو اوکتوی کمپانی
باشه بابا پس ته میاد پیش من اوکی و تیپ من! میشه ته تیپشو یه زرع مثل جی کی بود دیگه کوچیکه اره کنه
"اره دخترم مرسی ک قبول کردین
☆چشم الانم میریم عمارت من وسالیو جمع کنیم. باشه
رسیدیم خونه من یک قوانینی دارم
_بگو
☆به رفت و امد من گیر نده
_هه من گیر بدم بزار دو روز بگزه بفهم اصلا ادم حسابت میکنم بعد واق واق کن
☆ یا من بزرگتر از تو ام بابات یاد نداده درست صحبت کنی متاسفم برای دختر رییس کمپانیمون
_ نه نداده به تو چه هان بعضم ترکید همش داد میزدم
نه یاد نداد به شما ها امید داد به من نه لطمه زد حالا ک چی پولم بهم نداد
چه الانم بی ادبم
☆دهنم وا مونده بود داشتم میومد سمتم ک بغلش کردم ناراحت نباش بعد از ده دقیقه بقل کردن صداش در نیومد خوابیده حتما
گذاشتمش روی تختش کنارش دراز کشیدمو موهامو شلخته کردم و باهاش عکس گرفتم قیافه اش معلوم نبود ک گیره کرده ففط موهاش معلوم بود
ساعت 12بود عکسو استوری کردم내가 그를 깨워야 한다고 생각해?
متن استوری ته
(بنظرتون بیدارش کنم؟)وواو بازیدش پنجاه میلیون 😅😶