پارت 6

138 4 0
                                    

تا ساعت 2داشتم کارامو میکردم از ته دل راضی نبودم
یاده گذشتم افتادم
ک مادر پدرم خیلیا میشناسنشون
ولی من
ک بین همه ناشناسم
یه ناشناس پولدارم  
اووف بیخیال یوهانا ساعت یک و نیم بود رفتم حموم  لباسمو و موهامو درست کردم

تا ساعت 2داشتم کارامو میکردم از ته دل راضی نبودم یاده گذشتم افتادم ک مادر پدرم خیلیا میشناسنشون ولی من ک بین همه ناشناسمیه ناشناس پولدارم   اووف بیخیال یوهانا ساعت یک و نیم بود رفتم حموم  لباسمو و موهامو درست کردم

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

لباس یوهانا ا/ت

لباس یوهانا ا/ت

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

کفش

موهاش  انگار  یه ادم دیگه ام  ولش ساعت 4بود سوار ماشینم شدم و حرکت کردم ساعت 5و ده دقیقه  ک رسیدم   خیلیا نگام میکردن  رفتم سر میز پسرا محل ندادن سلام منم یوهانا اووو  خوشومدید بفرمایید ☆چقدر خوشگل شدی  (دوست دارم!) مراسم ساعت 11تموم شد ته مست بود...

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

موهاش
  انگار  یه ادم دیگه ام 
ولش ساعت 4بود سوار ماشینم شدم و حرکت کردم
ساعت 5و ده دقیقه  ک رسیدم 
خیلیا نگام میکردن
رفتم سر میز پسرا محل ندادن سلام منم یوهانا
اووو  خوشومدید
بفرمایید
☆چقدر خوشگل شدی  (دوست دارم!)
مراسم ساعت 11تموم شد ته مست بود بقیه هم دوست دختراشون گفتن بیان پیششون فقط ته تنها بود ک من باید میبردم خونشون ولی خونو بلد نبودم 
داشتم ته رو سوار ماشین میکردم ک خبرنگارا ریختن سرم عکس و فیلم 
گذشت گذاشتمش تو ماشین راه افتادیم به سمت خونه
گذاشتمش توی اتاق مهمون و خودم رفتم اونکی خونه حالم بد بود
پدرم صاحب کمپانی بیگ هیت ک به بقیه امید میداد به من لطمه زد
جلوی فامیل و دوست
خودمو گم کردم
دوسم نداشت
هیچ عشق زندگی نداشتم
هیچ کیوتی در من وجود نداره نه خنده ی 
بعضی موقع ها انقدر  عصبانی بودم ک با بوکس خودمو خفه میکردم
مادرم هم باید معروف باشه کنار بی تی اس صاخب دوم کمپانی
ولی ایا اینا بچه ی دارن؟  اهمیت میدن
امروز حسابی مست کردم  همینحا خوابیدم 
صبح بلند شم رفتم. دوش گرفتم  و راهی خونه اصلی شدم
ک با ته صحبت کنم

☆چه جای راحتی
اه من کجام  عه خونه ی ا/ت چقدر قشنکه اومدم پایین ولی خودش نبود
عه رفته حتما صبحونه اماده کنه برام! 
ببخشید  میشه صبحانه بدین من برم ببخشید
خدمتکار داشت میزو میچیند ک یه یوهانا با همون تیپ مشکی اومد  اعصابش خورد بود
اومد جلو همچی ک روی میز بود و زد خورد کرد
ها یعنی چی
تو فقط سوار ماشین من شدی یعنی چی قرار میزاریم  هان
☆یوهانا چی موضوع برو ببین. رییس کمپانیت چی گفته

سلام کیم تهیونگ شمارو با دختر من دیدن
و حاشیه درست کردن تیپ دختر منم مثل همیشه نبوده بخاطر همین شما مجبورین کنار هم زندکی کنید بعد از سه ماه اعلام کنید ک کات کردید  باهم بیاید کمپانی مرسی
☆حاضر شو بریم زود سر راه من قهوم میخورم
_حاضرم بیرون منتظرم
☆اوو  اوک

توی کمپانی
باشه بابا پس ته میاد پیش من اوکی و تیپ من!  میشه ته تیپشو یه زرع مثل جی کی بود دیگه  کوچیکه  اره کنه
"اره دخترم مرسی ک قبول کردین
☆چشم  الانم میریم عمارت من وسالیو  جمع کنیم. باشه 
رسیدیم خونه من یک قوانینی دارم
_بگو
☆به رفت و امد من گیر نده
_هه من گیر بدم بزار دو روز بگزه بفهم اصلا ادم حسابت میکنم بعد واق واق کن
☆ یا من بزرگتر  از تو ام بابات یاد نداده درست صحبت کنی  متاسفم برای دختر رییس کمپانیمون
_ نه نداده به تو چه   هان بعضم ترکید  همش داد میزدم
نه یاد نداد به شما ها امید داد به من نه لطمه زد حالا ک چی  پولم بهم نداد
چه الانم بی ادبم 
☆دهنم وا مونده بود  داشتم میومد سمتم ک بغلش کردم ناراحت نباش  بعد از ده دقیقه بقل کردن صداش در نیومد خوابیده حتما 
گذاشتمش روی تختش کنارش دراز کشیدمو موهامو شلخته کردم و باهاش عکس گرفتم  قیافه اش معلوم نبود ک گیره کرده ففط موهاش معلوم بود
ساعت 12بود عکسو استوری کردم

내가 그를 깨워야 한다고 생각해?
متن استوری ته
(بنظرتون بیدارش کنم؟)

وواو بازیدش  پنجاه میلیون 😅😶

ناشناس Where stories live. Discover now