-سلام
-سلام بفرمایید شما-لوکاس هستم چوی لوکاس
-اوه ببخشید نشناختمتون بفرمایید داخل منتظرتون هستن مهمونا هم هنوز نیومدن
-مرسی و یه ماکیاتو لطفا
-چشم الا میارم
-سلااممم مینهو شی من امدم
-بالاخره امدی پسرا کجان
-گفتم پايين بشينن
-اكي بشين الا ميان ديگه
بعد تموم شدن حرفش در اتاق زده شد
-مينهو شي مهمونتون امدن
-بگو بيان داخل
بعد حرفش بالاخره امد داخل و امدنش همانا و باز شدن دهن مینهو همانا
-با ارنجم زم تو پهلوش) بابااا نخورش بزار بیاد تو حالا الا وقت کراش زدن تو یه نگاه نیست-سلام بفرمایید لطفا تمین شی درسته
-سلام مرسی بله تمین هستم لی تمین شما باید لوکاس باشید درسته
-بله خب راستش من فردا یه مشکلی داشتم گفتم امروز اشنا شیم باهم خوب باشه
-درسته بهترم شد جونگوو هم تونست بیاد باهام اگه شد میگم بیاد بالا که باهم اشناشید مینهو شی شما خوبین
-بله ببخشید به لحظه یاد يه چیزی افتادیم خب از اشنایی باهاتون خوشبتم-منم دیدمتون یه لحظه یاد چند سال پیش ولی حالا دور از اینا
-پس شما هم منو شناختين🙂
-درسته مینهو شی ولی به نظرم بهتر الا راجبش الا حرف نزنیم موقعيت درستي نيست چطوره به جونگوو زنگ بزنم که زودتر بیاد
-اوه درسته بفرمایید
L- همون لحظه که تمین گفت جونگوو الا میاد پیاما توگروه شروع شد
Yuta-این پسره که الا داره میره روکسی میشناسه خیلی خوشگلهه
mark-ناکاموتا خفه شو تا خودم خفت نکردم هیز بازی در نیار پسرم
Lucas-از اونجایی که من پایین نیستم یه عکس دارین بفرستین ببینمش ببینم میشناسمش
Ten-یسسسس من دارم بزار الا میفرستم
اين پسرس نتونستم ازش عكس بگيريم ولي اينستاشو پيدا كردم اين اخرين پستش امروز گذاشته قيافش مهربون ولي احساس ميكنم يكم تخسِ
POV:lucas
-وقتي امدم جواب تن بدم در اتاق باز شد
T-امدي جونگوو بيا پسرم
M-سلام جونگوو شي خوشبختم تمينااا خيلي شبيه خودتههه
jongwoo-خيلي ممنون همچنين درسته همه ميگن كه منو و بابا خيلي شبيه هميم ايشون بايد پسر شما باشن
M-درسته لوكاس...
L-اييي بابا چرا ميزني ببخشيد تو فكر بودم دوباره زل زدم به يكي
L-خب خوشبختم جونگوو شي ببخشيد اگه معذب شديد عادتمه
jongwoo-اوه نه اين چه حرفيه مشكلي نيست ولي مينهو شي شما ميگين منو بابا شبيه هميم خودتون چي ميگيد
T-درسته مينهو شما خيلي شبيه همين
M-پسرمه ديگه خب شبيه كي ميخواد باشه اخه 😂
L-ببخشيد اگه حرفم يه مقدار مي احترامي ولي اگه حالا كه با جونگوو شي اشنا شديم ميشه شماره ها مون رد بدل كنيم ديگه شبم شده بريم رستوران منم دوستام پايين منتظرن بقيه حرفارو ميشه تو رستوران زد پيش اونا چون ميدونين كه اونا هم بالا خرهزسهام داراي شركتن ديگه
T-خيلي هم خوب اين چه حرفيه پسرم پس بريم ديگه چه رستوراني ميخوايين بريم حالاL-منكه دياد اينجا هارو هنوز نميشناسم پس بريم پايين شما راه بيفتين ما هم پشتتون ميايم
jongwoo-اوكي پس بريم ديگه راستي اين شماره منه
لوكاس شيL-مرسي داشت يادم ميرفت الا يه زنگ ميزنم شمارم بيفته بريم ديگه
______________________________________
مرسي تا اينجا خوندن و حمايت ميكنين كم كم داستان يكم هيجاني ميشع پس منتظر باشين♥️
YOU ARE READING
Sweet Boy
FanfictionCapel:Luwoo-secret🤪🤌 ژانر: اسمات - پليسي- درام- هپي اند💗 قشنگام يه كاپل لزبينم تو داستانمون داريم لطفا دوسشون داشته باشيد چون با اونا هم كار داريم به احتمال زياد يه فصل دومم داشته باشي ولي به تين فيك اونقد ربطي نداره پس نگران پايان باز نباشيد😅...