Part8🎂😅💗

18 2 0
                                    

(Pov lucas)

-خب بابا دیگه چی مشکلی نیست
Johnny-درسته اگه هست بگید که ما حواسمون باشه

Minho-نه پسرا همه چي اوكيه كاري بود بازم صدا تون ميكنم بريد خوش باشيد شايد خواستيد جايي بريد
-باشه پس فعلا 
-جايي ميخوايم بريم پسرا؟؟ فعلا كه بيكاريم ساعتم پنجه تازه

Yuta-برید لباس درست حسابی بپوشید بریم یکم خرید و بگردیم یکم بعدا وقت نمیکنیم

Johnny-اوكي من ميرم حاضر شم ميام الا

-تا ده قيقه ديگه تو ماشين باشيدااا
________________________________________

-يوتا تروخدااا بيا انقد وسواس به خرج نده به اين راضي باش ديگه

Yuta-اوكي البته كه به خاطر حرف تو نه چون اين بهت مياد باشه

Johnny-خب ديگه بريم يه چيزي بخوريم بريم خونه يوتاااا به خدا ساعت پنج از خونه در امديم هشته مرديم

-ناكاموتااااا يوتاااا بيا بريم خونه غذا ام همونجا ميخوريم بيابريم فقط. ولي چرا گفتي اين لباسايي كه الا گرفتيم بپوشيم ولي كلي پوشيديم ديگه بيا بريم

Yuta-باشه بابا شبيه بايا بزرگا غر غر ميكنم بريم

(تو راه)

-ولي چرا همه مون مشكي ايم و انقد ساده تو كه انقد كشتي مارو نكنه كسي مرده ميخواي اينجوري روبه روم كني باهاش

Yuta-نههه ديونه بهتون ميومد خب اينا بعدم بده ستيم باهم

Johnny- نه خيليم عالي ولي قشنگن

-ماشین ببرم تو یا اخر شب جایی میریم به نظرتون

Yuta-برو تو کاری نداریم دیگه فردا دانشگاه فقط دیگه

Johnny-میخوای نرو حالا شاید کاری پیش امد

-اوکی پس همینجا میزارم

Yuta-چرا انقد طولاني اين مسير ورودي تا خونه شما اخه

-همه باماشین میرن تو خب کسی پیاده نمیره که بعدم زیاد نیست اونقدرا ام. چراغا چرا خاموشه کسی نیست

Johnny-شاید رفتن بیرون

-نميدونم شايد تعجب اخه

Yuta-يعني مينهو بيرون نميره

-نه زیاد شاید قرار کاری  بوده یادش رفته بگه

(تولدتتتتت مبارککککککککک)

-وادف😅🤯🤯 تولدم.... عهههههه مرسیی

Ten-دیدید گفتم یادش نیست

-اوه سلام بچه ها انتظار نداشتم ببینمتون خوشحالم امدید
ناکاموتااا یوتاااااااا از بعد از طهر منو اسکل کردییینننن

Johnny yuta-سوپرایز بود دیگه

Ten-ديدي كي اينجاس

-اوووووو يانگ يانگ شي افتخار داديد چه خبر پسررر دلم برات تنگ شده بود

Sweet BoyWhere stories live. Discover now