Part5

17 3 0
                                    

(POV lucas)

-سلام وانگ لوکاس هستم و ناکاموتا یوتا

~درسته منتظرتون بودم بفرمایید داخل یوکی هستش راهنماییتون میکنه

Yuta-خیلی ممنون

-یااااا یوکی شی خوشحالم دارم میبینمت دوباره

Yuqi-سلام پسرا منم خوشحالم از دیدنتون ولی اول بیاین بریم اتاق ریس هم امروز پرونده جدید امده هم با همکاراتون اشنا بشید البته که بعضیا رو میشناسید

Yuta-واو پس کلی کار داریم بریم
-سمت اتاق انتهای راه رو راه افتادیم  بعد اجازه وارد شدیم

Yuqi- ريس دونفري كه منتظرشون بوديمم امدن الا ديگه ميتونيم شروع كنيم

~خب پسرا خوش امديد اول نظرتون چيه باهم اشنا شيد

Yuta- خیلی ممنون خب من یوتا ام ۲۰ سالمه

Lucas-منم لوکاسم ۲۰سالمه از دیدنتون خوشحالم

نفر اولی که خودش معرفی کرد یه دختر بود موهاش کوتاه و چتری بود و خب خیلی بهش میومد
~خب سلام من لیسام اهل تایلندم از اشنایی باهاتون خوشبختم  و ایشونم (به کسی کنارش وایستاده بود اشاره کرد) جنی خب...دوست دخترمه و کره ایی
~لیسا شی خودم زبون دارم ولی مرسی. منم از دیدنتون خوشحالم

~خب سلام من سانم راستش لوکاس تقریبا اسمش شنیده بودم قبلم خوشحالم که قراره باهاتون کار کنم

~های من وویونگم از اشنایی باهاتون خوشبختم

Lucas-شما دوتا باهمین؟؟

san-هي از كجا فهميدي يادم رفت بگم

Yuta-اين چيزارو زود ميفهمه زياد بهش دقت نكن😂

~خب من احتياج به معرفي كردن ندارم ديگه سوجينم

Lucas-درسته سوجينا دلم برات تنگ شده بودم تو يوكي هنوز باهمين ديگه درسته

yuqi-يااا لوكاسسس بچم اذيت نكن عهههه

lucas-اوكي پس هنوز باهمين خدارو شكرررر

Yuta-لوكاس اذيتشون نكن ديگه

~مثل هميشه سوجينا باز خجالت ميكشي دختر كم كم پنج ساله باهمين

Lucas-جاني كجايي دلم برات تنگ شدهه بود

Yuta - جاني سئوو يه خبر از ما نگيريا جهيونا ابنجا چيكار ميكني خبر نداشتم

johnny-با جه تو امريكا اشنا شدم و ببخشيد سرم شلوغ بود قراره تو شركتم همو ببينيم مينهو شي ميدونه برگشتم

Lucas- اوكي پس خوشحالم شما دوتا ام اينجايي وشما

~ اوه خب من جونگ كوكم  و همچنين برادر خونده جهيون

~منم تهيونگ نميخواد بپرسي لوكاس شي اره باهميم ما😅😂🤲

-با صداي در همه بر گشتيم

~ببخشد دير امديم با.. ريس مين.

~مشكلي نيست بياين تو هر شيش نفرتون  معرفي كنيد خودتون

~اوه خب من سوبينم
~منم يونجونم خوشبختم از اشناييتون
~من جمينم
~منم جنو ام خوسحالم از ديدنتون

~خب سلامم من گالفم
~اروم تر  اين همه هيجان از كجات مياري اخه عشقم من ميو ام 

Lucas: خب از ديدن همه تون بسيار خورسندم😅 اميدوار دوران خوبي رو داشته باشيم و پرونده رو به خوبي تمومش كنيم كه بازم باهم همكاري داشته باشيم

~خب ديگه اگه حرفاتون تموم شد هوسوك شي ميشه بياي ماموريت و بگي از چه قراره

~بله ريس خب بچه ها بشينيد لطفا

_____________________________________

اگه شد پارت بعد یه بیوگرافی میذارم با اینکه اشنایین خودتون♥️

Sweet BoyWhere stories live. Discover now