Part 2❤️

196 50 64
                                    

زمان حال/اتلانتیس/هتل سیلور:

- نه...نیازی نیست بکهیون... من فقط میخوام ببینمش و بعدم برگردیم!

بکهیون نفس کلافه ای کشید و قدمی سمت لوهان رفت:

- چرا دارین با این قضیه مخالفت میکنین! فقط قراره برین خونه ی پسرتون!

لوهان اهی کشید و نگاه خسته اش رو از چهره ی بکهیون گرفت:

_خودت بکسو رو میشناسی! اگه علاقه ای به حضور ما توی زندگیش داشت اینجوری سه سال تمام خودشو از ما پنهان نمیکرد! من به اندازه ی کافی همه جا حس اضافی بودن داشتم... دلم نمیخواد تو خونه ی پسرم هم چنین احساسی داشته باشم! فقط یه قرار هماهنگ کن... هر جایی به جز خونه اش!

بکهیون احساس کرد با حرفهای لوهان درد عمیقی توی قلبش نشست. بکسو اونقدر دلش رو شکسته بود و اونقدر نادیدشون گرفته بود که هیچ اعتماد به نفسی برای رویارویی با پسر خودش نداشت!

با ناراحتی دستهاش رو جلو برد و صورت غمگینش رو قاب کرد. نمیدونست چطور باید قضیه رو بهش بگه! اما میدونست با پنهان‌کاری قرار نیست چیزی درست پیش بره!

- اپا...من بکسو پیدا نکردم!

نگاه متعجب لوهان بالا اومد و توی مردمکهای لرزون پسرش نشست. بکهیون در حالی که به سختی سعی میکرد تا صداش رو محکم نگه داره ادامه داد:

- من فقط جفتشو پیدا کردم!

- منظورت چیه بکهیون!

صدای ترسیده ی لوهان باعث میشد تا بکهیون هم مضطرب بشه! درحالی که لبش رو با استرس گاز میگرفت دست لوهان رو گرفت و روی تخت نشوندش. خودش هم لبه ی تخت نشست و فشار ملایمی به دستش وارد کرد تا کمی لرزش دستهاش رو مهار کنه.

متنفر بود از اینکه اینجوری میدیدش! اینقد ضعیف و آسیب دیده!

- چانیول میگفت چند روزی هست که غیبش زده و خونه نرفته! اما جای نگرانی نیست! اگه اتفاقی براش افتاده بود چانیول حسش میکرد!

لوهان وحشت زده دست بکهیون رو فشار داد و گفت:

- منظورت چیه که جای نگرانی نیست؟ چرا باید غیبش بزنه؟ چطور میتونه جفتشو ترک کنه و بی‌خبر بره؟ قرار نیست آلفا هر اتفاقی برای امگاش افتاد رو حس کنه!

- اپا...آروم باش! ظاهرا قبلا هم از این کارا کرده! یعنی خب تو که بهتر از هرکسی بکسو رو میشناسی! میدونی که کلا آدم متعهدی نبود! نمیتونست یه جا بند بشه! مطمئنم اتفاقی براش نیفتاده.

اشکی از گوشه ی چشم لوهان پایین چکید و به ارومی از روی گونه تا چونه اش لغزید:

- بکهیونا...میدونم که اون چه جوری بود اما... اما وقتی پیوند بین جفت تشکیل بشه دیگه ترک کردنش به این سادگیا نیست! اگه بخواد ترکش کنه خودش آسیب میبینه... اون‌ نمیتونسته جفتشو ترک کنه...مطمئنم یه اتفاقی براش افتاده...

Hear the wind singWhere stories live. Discover now