تائو اینبار نمی تونست فرار کنه. دانا رو به بک گفت- خب آقای بیون... چطوره از خودتون بگین و از آشنائیتون با آقای پارک.
بک مودبانه خندید و گفت:
- خیلی سوال کلی و سختیه ...
به زکاوتش آفرین گفتم . میدونستم آدمی نیست همه ماجرا رو راحت لو بده.
دانا گفت:
- خب از خودتون بگین.
- من چیز زیادی برای گفتن ندارم ... بازاریابی خوندم و تو رستوران شب روشن کار میکردم.
- در حال حاضر کجا شاغل هستین؟
خودم جواب دادم.
- در حال حاضر بک با من کار میکنه.
دانا سر تکون داد و پرسید:
- با آقای پارک کجا آشنا شدین؟
- تو رستوران شب روشن... من سفارش ایشونو بردم و ...
باز خودم جواب دادم.
- یه سفارش ساده برام آورد اما قلبمو با خودش برد .
بک شیرین خندید و واقعا گونه هاش سرخ شد.
دانا پرسید:
- آقای بیون... میتونم راجب خانوادتون سوال بپرسم؟
برخورد اونا وقتی فهمیدن شما با آقای پارک هستین چی بود ؟پس داشت وارد بحث خانواده میشد. به هدفم نزدیک می شدیم. چشمای بک از اشک پر شد و گفت:
- خانواده من فقط مادرم هستن که متاسفانه تو کماست .
دستشو گرفتمو نوازش کردم. دانا پرسید:
- پدرتون چی ؟ اون چی شد ؟
- پدرم وقتی هفت سالم بود فوت شد.
دانا برگه هاشو ورق زد و گفت:
- پس آقای لی جونسو ناپدری شما میشدن ؟
رنگ از روی بک پرید و من گفتم:
- بله ناپدری بک بود و فکر نمیکنم مناسب باشه وارد بحث بشیم.
دانا گفت:
- اما اگه بخوایم علیه اظهارات آقای هوانگ ... مصاحبه ای بدیم باید این قضیه رو کامل بدونیم.
اینجا نوبت ضربه زدن من بود. قبل اینکه بک چیزی بگه گفتم:
- مسئله بین بک و ناپدریش هر چیزی بود تموم شده... از اون گذشته اون پرونده جز پرونده های امنیت ملی حساب میشه و بیان یا انتشار اون طبق قانون جرم محسوب میشه.
چشم های دانا و همکاراش گرد شد. برق خوشحالی توش نشست.
دانا سر تکون دادو گفت:
- پس که این طور ...
بک آروم گفت:
- مگه تائو چی گفته ؟
YOU ARE READING
Contract
Fanfiction*کامل شده* 🤍قرارداد🤍 ژانر: فول اسمات🔞، انگست، هپی اند کاپل اصلی: چانبک بیون بکهیون مجبوره بخاطر جور کردن پول عمل مادر مریضش شریک جنسی پارک چانیول پولدار باشه اما نمیدونه که چانیول بیماری جنسی داره و.... آیا خانواده چان راضی به این ارتباط هستن؟ آی...