غرق در افکار مختلفش به پنجره تكيه زده بود که با خزيدنِ توله اش توي بغلش از دنیایِ پوچِ افكارش بیرون کشیده شد.
لبخندی به روش زد و آروم دست هاش رو دور کمرش حلقه كرد :
_چی میخوای توله؟
جيمين سرش رو تو گودي گردنش فرو برد و با لذت نفس عميقي كشيد. با تکخندِ شیرینی لب زد :
_هیچی .. فقط اومدم شیطونی
بويِ تنش رو که با عطر خوش بويي ادغام شده بود رو با تشنگی بلعید :
_عطر منو زدي ؟
بوسه ي ريزي روي رگ برجسته ي گردن جونگكوك گذاشت ، جاي بوسه اش رو با خباثت مكيد :
_اوهوم بوشُ دوست داشتم
بوسه ای به لاله ی گوشش زد :
_اما من عطر تنت رو بيشتر دوست دارم !
با جمع شدنِ جيمين نیشخندی زد.
سرش رو بالا اورد و بدنش رو بيشتر به سمت مردش کشید. نفس های پخش شده يِ جونگكوك توی صورتش ، هر لحظه چشم هاش رو خمار تر میکرد.
دستش رو بالا اورد و انگشت هاش رو بين انگشت هاي جيميني كه دوباره شروع به دلبری کرده بود ، گره زد.
معنيِ وطن همين يك وجب جا بود. آغوش كسي كه بهش حس امنيت ميداد!
با حس خوبي كه از اين صبحِ متفاوت به بدنش ترزيق ميشد ، دستِ ازادش رو نوازش وار روي سينه ي مردش کشید.
همین هم آغوشی تمام افکار آزار دهنده اش رو پس زده بود.
گورِ باباي تماسِ مزاحمي كه باعث بيداريش شده بود، حالا ميتونست با خيال راحت خودش رو به آرامش دعوت كنه!
بیشتر تشنه ی شنیدن صدای موجود بغلیش بود ، شقيقه اش رو به شقيقه ي جيمين چسبوند :
_باهام حرف بزن !
YOU ARE READING
⚜️ᴛʜᴇ ʟᴀꜱᴛ ᴄᴀᴘᴛɪᴠᴇ⚜️| KOOKMIN
Fanfiction*روياها پيغام هايي از ناخودآگاه هستند و او يك رويا بود كه در من زنده شد * _نرو ، اگه حتي به اون پيشنهاد فكر كني يه گلوله تو قلبت خالي ميكنم ! _اگه نرم چي تغيير ميكنه ؟ تو ؟! استريپ كلابِ مصادره شده اي با ورود رقصنده ي جديدش "پارك جيمين" دستخوش تغيير...