𓆩♡𓆪 Part 12

1K 167 24
                                    

با حسِ پرت شدن از ارتفاع ، تكونِ شديدي خورد.
تكيه ي سرش رو از دست هایی که روی فرمون گذاشته بود گرفت و نگاهي به اطراف انداخت !
هنوزم از شوكِ خوابي كه ديده بود نفس نفس ميزد و پلك هاش ميپريد !
سرش رو به پشتی ماشین تکیه داد و نفس عمیق و کلافه ای کشید.
هيچ ايده اي نداشت كه اين موقع از صبح تو اين جاي خلوت اونم توي ماشينش چيكار ميكنه!
كمر خشك شده اش رو به زحمت صاف كرد و توي جاش كمي چرخيد ، زير لب زمزمه كرد :
_اين ديگه چه خواب مسخره اي بود !
لرز خفيفي به تنش نشست .. هنوزم از تصور اتفاقاتي كه هيچ شباهتي به خواب نداشت ، بدنش مور مور ميشد !
انقدر واضح و واقعي به نظر ميرسيد كه زبونش ناخودآگاه بند مي اومد !
باورش نميشد !
وحشت زده دنبالِ موبايلش گشت ..
با پيدا نكردنش ، زير لب فحشي داد .. دستش رو داخل موهاش بُرد و چنگ آرومي بهشون زد !
با يادآوري اتفاقات شبِ گذشته ، هول كرده دستش رو بيرون كشيد ..
با ديدنِ زخمِ پشتِ دستش ، لب زد :
_فاك ، واقعا زدمش !
با صداي زنگِ گوشي اي كه نميدونست كجاست ، نگاهش رو داخل ماشين چرخوند و با عجز دنبالش گشت ..
به سمت عقب چرخيد و دستش رو ، روي كفي ماشين كشيد ..
بيشتر خودش رو به سمت پايين خم كرد ! با برخورد نوك انگشتش به بدنه ي سردِ گوشي سريع برش داشت و بي توجه به شخص تماس گيرنده ، اون رو قطع و وارد ليست پيام هاش شد ..
نوك انگشتش رو به تندي روي صفحه ميكشيد !
مردمك هاي لرزانش به دنبالِ پيامِ مورد نظرش ميگشت !
نبود ! جای زخم ها بود اما خبری از اون لینک لعنت شده نبود!
چشم هايي كه ديدشون به تاري ميرفت رو با پشت دست ماليد تا ديدش واضح تر بشه !
عصبي به جونِ پوست لبش افتاده بود .. پيداش نميكرد .. نگاه پُر از خشم و استرسش رو به روش داد ..
گوشيِ داخل دستش ميلرزيد !
با ديدنِ اسم متيو ، سري تكون داد .. روزش بايد با متيو شروع ميشد !
کلافه تماس رو وصل کرد و صدای خش دارش به گوش متیو رسید :
_چيه ؟
صداي شاكي متيو تو گوشي پيچيد :
_چيه و درد ! چيه و خبر مرگ من ! چيه و زهرمار تو جونت ! مرتیکه ی روانی اين چه كاريه كه كردي ؟
آب دهنش رو قورت داد و پرسيد :
_چيشده ؟
_هر گورستوني كه هستي گمشو بيا كلاب ! ديگو پذيرايي ويژه اي برات تدارك ديده !
با پيچيدنِ صداي متوالي بوق ، چشم بست !
پس واقعا خواب ديده بود !
خوابي كه كم كم داشت به واقعيت تبديل ميشد !

⚜️ᴛʜᴇ ʟᴀꜱᴛ ᴄᴀᴘᴛɪᴠᴇ⚜️| KOOKMINOnde histórias criam vida. Descubra agora