شوكه و عصبى از خبرى كه با گوشهاش شنیده بود، فرياد زد:
ـ چه غلطى كردی پسرهى حرومزاده.مشت محكمش رو روی ميز كوبيد كه صداى شكستنِ فنجونهای سفيد تو گوشهای جونگكوك پيچيد.
صداى بلندِ گوينده واضح تر از هر زمانى به گوش جئون دو هان، رسيد:
"به دنبالِ رسوايی جئوندوهان كه متهم به تجاوز، پولشويی، تجارتِ غير قانونی و دهها جرم ديگر است، محاكم قضايی كشور دستورِ بازداشت اين شخص را صادر كردند."
عصبانی و متشنج فریاد زد:
ـ ميكشمت جونگكوك! مثل اون خواهرِ احمقت...جونگكوك با بلندترين صدايى كه از گلوش مىتونست خارج كنه، داد زد:
ـ خفه شو!چطورى مىتونست با اين وقاحت اسمِ خواهرِ پاک و عزیزش رو به زبون بیاره! از كوره در رفت و به سمتش هجوم برد، با اسیر کردن یقهی پیراهنش با تمام توانی كه براش باقی مونده بود، تو صورتِ مردی كه بیشتر از هر زمانى كه از نگاه کردن بهش متنفر بود، فرياد كشيد:
ـ بهت گفته بودم به پَر و پام نپيچى، گفته بودم سوهان روهم نشى كه اگه بشى، روى همه چيز چشم ميبندم و به آتيش ميكشمت...
ESTÁS LEYENDO
⚜️ᴛʜᴇ ʟᴀꜱᴛ ᴄᴀᴘᴛɪᴠᴇ⚜️| KOOKMIN
Fanfic*روياها پيغام هايي از ناخودآگاه هستند و او يك رويا بود كه در من زنده شد * _نرو ، اگه حتي به اون پيشنهاد فكر كني يه گلوله تو قلبت خالي ميكنم ! _اگه نرم چي تغيير ميكنه ؟ تو ؟! استريپ كلابِ مصادره شده اي با ورود رقصنده ي جديدش "پارك جيمين" دستخوش تغيير...