part 2

44 8 1
                                    

قرن ۲۱ میلادی

پوزخندی زد و سمت پسر کوچیکتر حمله کرد دندوناش رو توی پوست سفیدش فرو کرد و با لذت خون شیرینش رو داخل دهنش فرو برد

پسر کوچیکتر دست از تقلا برداشته بود و اروم اشک میریخت اون دوست نداشت ، پسر رو به روش رو دوست نداشت ولی مجبور بود باهاش راه بیاد

پسر بزرگتر از نوشیدن خون اون پسر دست نکشید تا آخرین قطره رو وارد دهنش کرد و بدن بی جونش رو روی زمین انداخت

قهقه ای سر داد و پاهای بلندش رو محکم روی گردنش فرو اورد ، خیلی محکم جوری که حتی خودش لرزی به جونش افتاد و عقب کشید

ولی این عقب کشیدنش هیچی از بی رحم بودنش کم نمی‌کرد
همه باید به اون گوش میدادن و اگر گوش نمیدادن همچین سرنوشتی در انتظارشون بود

اون خون آشام پسر کوچیکتر رو دوست داشت به شکلی عاشقش بود ولی برای اون عشق براش اهمیت زیادی نداشت

اون دوست داشت سلطنت کنه
همه به حرفاش گوش بدن
و عاشق قدرت بود

بی رحم کلمه ای بود که کاملش میکرد
بی رحم کلمه ای بود که انگار برای اون ساخته شده بود
.....

صدای کارگردان اومد که تموم شدن این فیلم رو اطلاع میداد
_کاتت، عالی بود مین یونگی مثل همیشه ترکوندی

با دستمالی که توی دستش بود خون مصنوعی روی لبش رو پاک کرد
_خیلی ممنون

دستشو سمت لی هیون گرفت و کمکش کرد بلند شه
_دردت که نگرفت؟احساس کردم واقعا محکم زدم
_نه واقعا کارت خوب بود

لبخند محوی زد و مشغول جمع کردن وسایلش شد جلوش رو نگا کرد که دید یه دوربین داره ازش فیلم میگیره

یونگی واقعا بدش میومد که کلی دوربین دور و برش باشن و از همه کاراش فیلم بگیرن و آخر کار اون رو توی فضای مجازی بزارن تا بقیه اون رو ببینن
خب واقعا به اونا چه این زندگی شخصیه خودش رو داشت
خب ولی باید تحمل میکرد

امروز میخواست فقط زودتر برگرده خونه پس صورتشو برد سمت دوربین و لبخندی مصنوعی زد ولی بیننده ها اینو نمیفهمیدن
_خب اینم از آخرین قسمت این سریال واقعا خوشحال شدم که منو برای این نقش انتخاب کردن و من همه تلاشم رو برای خوب بازی کردن انجام دادم اگه کم و کسری از من دیدین واقعا معذرت میخوام و در آخر از کارگردان کیم، لی هیون و همه همکارا که توی این سریال به من کمک کردن تشکر میکنم خدانگهدار

دستشو جلوی دوربین تکون داد و وقتی خبر خاموش شدن دوربین به گوشش رسید نفس آسوده ای کشید و بعد از خداحافظی سر سری و تشکر از همه به خونه برگشت
....

درو باز کرد و وارد خونه شد به سمت کاناپه رفت و کیفش رو روش پرت کرد و خودش هم اونور کاناپه لم داد

Magical necklace||YOONMINWhere stories live. Discover now