Lonely & Lover...
St 28/2/2022مقدمه:
" جهانِ من از کودکی فضای سربسته ای بود. همیشه دیدن مردم سرزمینم از نزدیک و گشت و گذار در بازارهای شلوغ شهر از آرزوهایم بود. میخواستم با پاهای برهنه و کوچکم در چمنزارها بدوم، با همسالانم بازی کنم و مثل دیگران شاد باشم. اما... هیچگاه به آرزویم نرسیدم.. حتی در آینده که خودم وارث آن مملکت بودم هم نتوانستم از تهِ دل شاد باشم.. همیشه گویی زندگی بدترین هایش را برای من نگه داشته بود.. "
《پارک جیمین》" صحنه ی جنگ، زمینِ غرق خون، داد و فریاد نبرد.. همه برایم عادی بود. تا زمانی که آن فرشته ی غیر عادی را ملاقات کردم.. آنگاه تبدیل شدم به نگران ترین انسان روی زمین.. تمام زندگی ام را رها کردم تا از او محافظت کنم، زیرا او به قدری آسیب پذیر بود که اگر لحظه ای چشم ازش برمیداشتم قطعا بلایی سرش می آوردند.. او میان گرگ ها زندگی میکرد.. گرگ هایی که تشنه به خونش بودند.. معامله ی زندگی ام با محافظت از او خیلی هم نبود."
《مین یونگی》" آنقدر غرق رویاهای تصاحب سلطنت بود که نفهمید کِی عاشقش شدم.. خودم هم نمیدانم کِی عاشقش شدم.. فقط میدانم به گونه ای عاشقش شدم که بجای سلطنت روز و شبم را تصاحب کرد. او پادشاه جهان من بود.. من هم برایش زیباترین لباس ها را می دوختم تا با کمک چهره ی بی نقصش زیباترین پادشاه به نظر برسد.. "
《جانگ هوسوک》" تاریکی و سرما... تنهایی و نفرت... خون و جنگ... انتقام و حکومت... تنها چیزهایی که آموختم همین ها بود.. بعد شخصی تمام اینها را نابود کرد و به من عشق را نشان داد.. عشقی که باعث شد هدفم را فراموش کنم و فقط به او فکر کنم.. آه ای اغواگر ماهر من.. چگونه توانستی با من اینگونه رفتار کنی؟"
《کیم تهیونگ》" هر چیزی تاوانی دارد.. و تاوانِ عشق سنگین ترین تاوان است.. کسی که شجاعت جنگیدن برای عشق و تاوانش را پس دادن ندارد، لیاقت نام عاشق را هم ندارد.. و همان بهتر که به سوی مرگ برود.. ولی گاهی انسان هایی هم هستند که در راه همین عشق و تاوانش می میرند.. آنها با آغوشی باز گویی که مرگ دوست قدیمیشان است با لبخند به استقبالش می روند.. و آنها همان عاشقان واقعی اند.. قهرمان های داستان من و شما.. "
《راوی》