🍓Part.2

2.2K 512 14
                                    

"اونا می‌خوان تو رو ببینن."
جیمین گفت و دوباره به راهرو نگاه کرد، تا ببینه که دوستش رفته یا نه، ولی دید که قبلاً رفته...

جونگکوک توی مسیرش وایستاد و یه قدم به عقب رفت تا دوباره از در ورودی به جیمین نگاه کنه.

"منو؟"
جونگکوک زمزمه کرد و با چهره‌ای متعجب و یه کمی گیج به خودش اشاره کرد.

جیمین سرشو تکان داد و برای جونگکوک دست تکان داد تا وارد اتاق بشه.
فکر می‌کرد که برای امتیاز گرفتن و رتبه هاش عالیه که بزاره بیننده‌هاش یه نگاه کوتاهی به دوستِ خوش تیپش بندازن.

جونگکوک ابروهایش رو بالا انداخت و به جیمین نزدیک تر شد.

گلوش رو صاف کرد، مطمئن شد که پیراهن دکمه دارش خوب به نظر می رسد و قبل از اینکه کنار جیمین روی لبه تخت بنشیند،دستشو از لای موهاش رد کرد و مرتبشون کرد.

اینکه ازش فیلم گرفته بشه و آنلاین، توسط مردم دیده شه، کاری که قبلاً چیزی شبیه‌شو انجام نداده بود،کمی عجیب غریب به نظر می‌رسید.

جونگکوک نگاهی به دوربین انداخت و بعد به صفحه کامپیوتر،جایی که اونجا خودش، جیمین و چت رو می‌دید نگاه کرد.

"سلام، بینندگانِ جیمین."
جونگکوک گفت و مودبانه لبخند زد.

با دستش جایی که ساعت و دستبند نقره اش دور مچش نشسته بود رو تکان داد.

"وااو،من توی این نور خوب به نظر می‌رسم."
جیمین خندید و سرشو تکان داد:
"آره، همینطوره."

"پس..."
جیمین گفت و دستشو روی شانه‌ی جونگکوک گذاشت:
"این همونیه که بعضی وقتا صداشو که داره آپارتمان و زیر و رو میکنه و بهم می‌ریزه می‌شنوید و آره همون که وقتی مزاحممون میشه چشم‌هامو روش می‌چرخونم و نگاش می‌کنم."

جونگکوک گلوش رو صاف کرد و به بیننده‌ها، نگاهی که توش احساس پشیمونی دیده میشد کرد:
"بابتِ این موضوع متاسفم."

جیمین کمی به جونگکوک نزدیک شد تا بتونه کامنت‌ها رو توی صفحه چت بخونه.

جیمین در حالی که چت سریع و سریعتر از سوالا بالا می‌رفت، جواب داد:
"اسمش آقای جئونه."

جونگکوک در حالی که سعی می‌کرد با چت همراه باشه، گفت:
"می‌تونید جونگکوک صدام کنین."

"می تونی دوباره پالت سایه چشم را بهمون
نشون بدی؟!_البته! من اونو به شدت توصیه می کنم. خیلی هم گرون نیست..دوستش دارم چون می‌تونین بین مات و شیمِر(براق) یکی رو انتخاب کنید و همشونم واقعاً خوب به نظر می‌رسن.استفاده ازشون آسونه و..."

جیمین ابروهاشو در هم کشید، چون نتونست پالت رو روی میزی که به خاطر لوازم آرایش ، برس ، لوسیون و محصولاتی که برای موهاش، کمی شلوغ بود، پیدا کنه.

اون یه یادداشت ذهنی برای خودش درست کرد که واقعاً یه ذره وقت بذاره تا همه چیز رو به ترتیب بهتری بچینه و نظم بده.

"تو این مدت چند تا کامنتو می‌خونم."
جونگکوک گفت و رو به صفحه نمایش خم شد تا نگاهی به چت ها بیندازد.

جیمین آروم و بی ‌صدا از جونگکوک تشکر کرد، که یه دفعه تبدیل به کمکی شده بود که نمی‌دونست بهش نیاز داره.

جونگکوک در حالی که سعی می کرد با سؤالات پیش بره، گفت:
"من دانشجو‌ام، اقتصاد."

"پیراهنم قشنگه_مرسی"
جونگکوک خنده‌ای کرد و دستش رو برای نشان دادن کرواتش بلند کرد:
"من معمولاً کراوات می‌بندم اما وقت نکردم ببندمش. بیش از حد خوابیدم و خواب موندم."

"خب"
جیمین گفت و دوباره سریع خودشو به جونگکوک نزدیک کرد.
"این پالِتَست"
دهن جیمین با دیدن سرعت کامنت‌ها و جوری که سریع بالا می‌رفت،باز موند.

"من با این سرعت،به سختی می‌تونم باهاشون پیش برم و بخونمشون."
جونگکوک بدون اینکه چشماشو از روی صفحه نمایش برداره گفت.
"اونا همیشه انقدر در مورد همه چیز کنجکاون؟!"

جیمین خندید و سرش رو تکان داد:
این کامنتا فقط برای تو‌‌ اَن...شروع کن،ادامه بده و قبل از رفتن به کمی بیشتر بهشون جواب بده.

جونگکوک سری تکان داد و لبخندی زد:
"باشه..هی، آروم تر."

جیمین خندید و رژلب رو برداشت تا یه لایه دیگه هم بزنه، فقط برای اینکه موقعی که دوستش نمایش رو دزدیده یه کاری داشته باشد.

"من، 24 سالمه..سینگل؟ آره سینگلم."

جیمین خندید:
"اوه خدای من. فکر کم کانال آرایش من رو به یه برنامه دوستیابی تبدیل کردین."

____𝓼𝓽𝓻𝓪𝓾 𝓫𝓮𝓻𝓻𝔂 𝓴𝓲𝓼𝓼𝓮𝓼____
.
.
دوسش داشته باشید⁦ಥ‿ಥ⁩
و لطفاً ووتم یادتون نره 🤍

|Strawberry Kisses🍓|Where stories live. Discover now