part 7: Henry Cavill

238 44 102
                                    

لوکی بین تشویقای تماشاچیا وارد صحنه میشه و بعد از اینکه براشون دست تکون داد، وسط استودویو توقف میکنه تا مونولوگشو شروع کنه.

لوکی: ...این چند وقت اخیر خیلی تغییرات تو زندگی ما ایجاد شد. همتون اونجرز رو میشناسید، البته اگر نمیشناختید هم با دیدن میدنایت ویت لوکی و اونجرز نود و اینا دیگه شناختید!.
ما قبلا تو برج استارک زندگی میکردیم و الان همگی مثل انسان های اولیه تو یه محله ی خاص و دور از بقیه ی مردم زندگی میکنیم. اینقدر دور که برای رفت و آمد مجبوریم از پورتال استفاده کنیم. قبلا هر روز صد تا ماجرا برامون اتفاق میفتاد، از وقتی اومدیم اینجا هر روز هزار تا اتفاق عجیب و ماجرای جدید رخ میده. من که به هیچ وجه ناراضی نیستم چون هر اتفاق جدید مساوی است با یک سوژه ی جدید، هر سوژه ی جدید هم مساوی است با یه برنامه ی پربیننده ی جدید! میدونید که برنامه ی ما تو نظر سنجیای اخیر تلویزیونی، همیشه رتبه های اولو کسب میکنه و این کاملا به خاطر کیفیت فوق العاده ی برنامه و توانایی های شگفت انگیز مجری گری و کارگردانی منه و اصلا ربطی به تهدید صاحبان نظرسنجی نداره...اصلا. هی!تو چشماتون دارم میبینم که حرفمو باور ندارید

*تماشاچیا از ترس فعال شدن خار های صندلیا بلند میشن*

لوکی میخنده و ادامه میده: اهه اهه...شوخی کردم‌. شما پیروان خوبی هستین.
این چند وقتی که برنامه پخش نمیشد ما مشغول سفر در دنیاهای موازی بودیم که از بس سفر سمی و داغونی بود مجبور شدیم چند وقت استراحت کنیم تا اثراتشو از بین ببره.
ولی من بیکار نموندم و از لحظات سمی سفرمون براتون فیلم گرفتم. میریم با هم اون فیلما رو میبینیم و بعد که به طور کامل تصورتون نسبت به اونجرز نابود شد، برمیگردم با ویژه برنامه ی آشپزی

*تماشاچیا برای لوکی سوت میزنن و جیغ میکشن. بعد از پخش فیلمهای ضایع از اونجرز های دنیاهای موازی، به استودیو برمیگردیم. لوکی کنار میز آشپزخونه ایستاده بود و به ویژن نگاه میکرد. ویژن با جدیت و دقت فراوان داشت مواد غذایی رو دسته بندی میکرد تا بتونه طرز تهیه رو راحت تر توضیح بده*

لوکی: میدگاردیای عزیز، امروز براتون یه سورپرایز آوردم! یه اعجوبه ی خلقت، یه استاد بی بدیل، یه تندیس خلاقیت و در نهایت یه آشپز فوق حرفه ای که همتون میشناسیدش! معرفی میکنم، ویژن!

*دوربین از روی لوکی میره رو صورت ویژن*

ویژن لبخند معذبی میزنه و دستشو به زحمت برای بیننده ها تکون میده: سلام، من ویژنم

لوکی: امروز چه آشغالی...یعنی چیز...چه غذایی میخوای برامون بپزی؟

ویژن همونطور که با هیجان به مواد غذایی رو میز اشاره میکرد رو به لوکی و دوربین ها توضیح میداد: من دیروز داشتم با خودم فکر میکردم چرا اینقدر غذاهای ما محدود و تکراریه...

midnight with lokiWhere stories live. Discover now