همگی روی استیج بزرگ رو به روشون قدم برمیدارن تا به بقیه ی اونجرز ملحق بشن.
همه ی تماشاچیا هم به این قسمت انتقال داده شده بودن.
همه ی حاضرین لباسای مخصوص نمایش رو پوشیده بودن.پسرای واندی و استیو و تونی هم لباساشونو تحویل میگیرن و میپوشن و سر جاهاشون می ایستن.همه منتظر دستورات احتمالی لوکی بودن.وید شاخه هاشو تکون میده:خششش خششش
تونی در حالی که لباس شوالیه ها رو پوشیده بود و به سختی میتونست حرکت کنه: بغل گوش من هی خش خش نکنوید:خب من درختم چه کار دیگه ای میتونم بکنم؟
تونی:کمتر خش خش کن*یهو ثور با لباس گرد و خاکستریش شروع به حرکت تو صحنه میکنه*
وید:سنگ که راه نمیره چیکار میکنی؟
ثور از پایین یه نگاه عاقل اندر سفیه بهش میندازه:درخت هم حرف نمیزنه
وید:قانع شدم...خشتونی رو میکنه به لوکی که پیش تماشاچیا نشسته بود و چیپس میخورد: من نمیتونم حرکت کنم
لوکی:به چپم اهه اهه
تونی:بی تربیتاستیو:من با این گل منگولیایی که بهم وصله راحت نیستم
لوکی:ملیجک دربار باید زلم زیمبو و به قول خودت گل منگولی داشته باشه دیگه
استیو:من با این ابهت ملیجکم؟!
لوکی:نه پس پادشاهی؟
تونی:راستی پادشاه کیه؟*زین با سرفه تصنعی اعلام حضور میکنه و تاجشو روی سرش صاف میکنه و با غرور به تخت پادشاهیش تکیه میده*
تونی با ناباوری برمیگرده سمت لوکی:این؟!
لوکی:کینگ متواضع.خیلی هم بهش میادزین:به ما میگویی این؟! میدهیم تو را گردن بزنند گستاخ
تونی:جان؟!
کلینت:چقدر تو نقش فرو رفتینت:هیچکس بیشتر از وید تو نقشش فرو نرفته
وید:خشش خششتونی:ملکه کیه؟
ناتاشا نگاهی به لباساش میندازه:فکر کنم منم...لوکی:تو ندیمه ی ملکه ای
نت:جان؟!لوکی:لیام ملکه ست...اصلا دیالوگاتونو نگاه کردین؟!
لیام دوباره یه نگاهی به لباساش میندازه:عه آره منمواندا:با توجه به روحیاتت توقع داشتم استفن پادشاه باشه
لوکی:من استفنو قاطی این بازیای کثیف نمیکنم
لیام:میشه منم شوالیه باشم؟
لوکی:نه*کوییل با یه تبر گنده و لبخندی شیطانی از پشت صحنه میاد بیرون*
نت:تو چی ای دیگه؟
کوییل با نیشخند تبر رو میندازه رو دوشش:جلادم
لیام میچسبه به زین:سرورم جلادتون به من بد نگاه میکنه
زین:شاه از تو حفاظت خواهد کرد
ŞİMDİ OKUDUĞUN
midnight with loki
Hayran Kurguبرنامه ی تلویزیونی لوکی در دنیایی موازی! با حضور واندایرکشن، بیتیاس،جانی دپ و... [وابسته به فنفیکشن چتربازان] در ژانر طنز