Part 7

61 11 2
                                    

4عصر-20-مه-2021

کارتن بزرگ و نسبتا سنگین را مقابل دختر قرار داد"بازش کن"

سرش را کمی کج کرد و جعبه را برانداز کرد"چیه این؟"با لبخندی سرحال و پر ذوق به چشمان پرسشی کاتسو نگاه میکرد"برای تو خریدمش،مگه نگفتی لپ تاپ میخوای؟"

ستاره های چشمک زن و خوشحال درون چشمانش به وضوح برای چند ثانیه آشکار شد.

با خوشحالی جعبه را باز کرد و لپ تاپ نقره ای رنگ درونش را با احتیاط بیرون کشید.

خواست تشکر کند اما با یادآوری شرایطی که برایش ساخته بود پشیمان شد.

تورا در انتظار حرفی از طرف کاتسو چشمانش به دهان دختر خشک شد.

لپ تاپ را برداشت و دوباره به اتاقش برگشت و پسررا در حسرت یک تشکر ساده تنها گذاشت!

10صبح-21-مه-2021

ساعتها بود که به مانیتور لپ تاپش خیره شده بود،نمیدانست از کجا شروع کند یا از چه بنویسد.

حس حیوانی را داشت که وارد کالبد انسانی شده است و طرز استفاده از این کالبد را نمیداند،این حجم از تلنبار شدن ناگفته ها مهر خاموشی بر لبانش و قفلی آهنین به دست هایش زده بود!

بالآخره تصمیم گرفت داستان زندگی خودش را بنویسد.داستانی که انتهایش در هاله ای از ابهام به سر می­برد.

انگشتانش بر دکمه های کیبورد به رقص درمی آمد و تراوشات ذهنی اش،صفحه تمیز و سفید را منقوش میکرد.

"همه چیز از جایی شروع شد که نباید ها در سرزمین باید ها متولد شدند.وقتی جایی متولد میشوی که نه تو نه دیگران میانه خوبی با یکدیگر ندارید همه چیز به طرز مضخرفی پیش می­رود.

این نباید ها مثل کودکانی هستند که در خانواده ای اشتباه زاده میشود.بعضی از آنها خودشان را به زور شبیه بایدها میکنند و از اهدافشان پا پس میکشند و بعضی از آنها هم مثل من ساز مخالفت میزنند تا رویاهایشان را به واقعیت تبدیل کنند"

متنی که نوشته بود را چندین مرتبه خواند و با چشم تحلیلش کرد.مثل کودکی شده بود که تازه زبان باز کرده و با چند کلمه صحبت کردن زود خسته میشود اما میل و رغبتش به حرف زدن تمامی ندارد.

8شب-22-مه-2021

تصمیم گرفته بود سوگواری و عزاداری برای کاتسو را تمام کند،تا جسدش را با چشم نمیدید مرگش را باور نمیکرد.

روی تخت سفت و کوچکش خوابیده و چشم هایش را بسته بود تا خواب را مهمان چشم هایش کند.سیل عظیم استرس و اضطراب در نهادش سرازیر شده بود،استرسی که با کمی شوق عجین شده بود!

12شب-22-مه-2021

طبق معمول پشت میز ساده و کوچک قفسش نشسته بود و از تنها سرگرمی اش-نویسندگی-لذت میبرد!

Nusuma reta/ به سرقت رفتهOù les histoires vivent. Découvrez maintenant