صبح که از خواب بیدار شد، تصمیم گرفت تا با ییبو صحبت کنه. وقتی از اتاقش بیرون رفت، از نگهبانی که توی حیاط پرسه میزد، شنید که وانگ به تالار اصلی قصر رفته و با وزیران سابق جلسه گرفته.
به همین خاطر به سمت تالار اصلی به راه افتاد.ظاهراً جلسه به اتمام رسیده بود چون وزیران اسبق یکی یکی در حال بیرون اومدن از تالار بزرگ قصر بودن و وارد محوطه ی بیرونی میشدن.
وقتی جان در محوطه بیرونی، به سمت تالار در حال قدم برداشتن بود، با وزیر جنگ و دخترش فیو رانگ، روبرو شد. تعظیمی کرد و خواست از کنارشون رد بشه که وزیر جنگ مانعش شد.
"صبر کن. پس تو همون پسری هستی که توی اقامتگاه گل ارغوان ساکن شده؟"
لحن وزیر خشک و خشن بود. درست مثل صورتش با زخم های کهنه ی باقی مونده از جنگ و ریش های نامرتبش.جان سرش رو بلند کرد و با نگاه بغض کرده ی فیو رانگ روبرو شد. ظاهراً هنوز هم بخاطر برخورد غیر مودبانهی اون روز وانگ، دلخور بود.
به سمت وزیر جنگ برگشت و گفت: "بله سرورم."
"چطور جرئت میکنی توی همچین مکان مقدسی ساکن بشی! هیچ میدونی بودن توی اون اتاق چه معنایی داره؟"
جان با خونسردی جواب داد. "از اینکه رسومات رو زیر پا گذاشتم متاسفم قربان، اما اون اتاق فعلاً خالی از سکنهست و وانگ اجازه دادن برای مدتی اونجا بمونم. هر زمان که ملکه ای انتخاب شد، من از اونجا میرم."
وزیر کلماتش رو تحقیر آمیز بیان کرد. "نکنه نیانگ نیانگ چیانگی (ترنس دختر) و میخوای وانگ رو اغوا کنی؟"
فیو رانگ با دلهره فوراً وسط صحبتای وزیر جنگ پرید و گفت: "پدر کافیه..."
جان حس کرد یک چاه آب سرد رو روی سرش خالی کردن. با این حال آرامش همیشگی خودش رو حفظ کرد و گفت: "در ابتدا وانگ دستور دادن که مثل سال های گذشته که ولیعهد بودن، توی اتاق شخصیشون بمونم. اما بخاطر جلوگیری از تهمت های افراد نادون با تصمیمشون مخالفت کردم. به همین خاطر اون اتاق رو به من دادن."
رنگ چهره ی وزیر جنگ به رنگ شعله های قرمز آتش دراومده بود و فیو رانگ بی خبر از ماجرا، بخاطر شنیدن کلمه ی 'افراد نادون' در حال خندیدن بود.وزیر به سمت فیو رانگ برگشت و با عصبانیت گفت: "مگه قرار نبود کنار وانگ توی تالار بمونی؟ چرا دنبال من راه افتادی؟"
خنده بر لب های فیورانگ خشکید و با ترس گفت: "میخوام برم دنبال فنگ جیو بگردم، فکر کردم دم در تالار منتظرمه اما اینجا نیست."
"الان تو باید کنار وانگ باشی، نه خدمتکارت!"
دختر جوان از ترس به خود لرزید و جرئت مخالفت با پدر خشنش رو نداشت. پس اطاعت کرد و به سمت تالار رفت.جان هم تعظیم زورکیای کرد و پشت سر فیو رانگ وارد تالار شد.
وانگ ییبو در انتهای تالار، روی سکویی که صندلی سلطنتیش بر اون قرار داشت، نشسته بود و در حال صحبت کردن با وزیر اعظم و وزیر علوم سابق بود.
ESTÁS LEYENDO
Cut sleeves king 黄九郎
Ficción históricaنام: Cut sleeves king (huang jiu lang) (پادشاه آستین بریده) ژانر: تاریخی، رومنس، اسمات تعداد چپتر: 7 تایپ: bjyx آپ: روزهای زوج آپ اصلی: چنل Yizhanland "وانگ ییبو نگاهش خیره، سر بالا و پر اقتدار به جلو بود. جان چشم هاش رو بست و پذیرای این بازی شد. ص...