part 8

81 28 1
                                    



اینچئون.مقر تیم مبارزه با مواد مخدر

سولی برای استایل مینیمال وپوشش ساده احترام زیادی قائل بود و هیچوقت دیگران اونو با رنگهای تند و ارایش غلیظ ندیده بودن.حتی زمانی که توی جشنهای پایان پرونده شرکت میکرد هم ساده و مرتب بود.

معمولا لباسهایی رو انتخاب می کرد که ترکیبی از رنگهای سفید،کرمی،قهوهای و مشکی بودن،همیشه بوی چوب و لوندر[ Lavender] ملیحی میداد و تو تمام اون سالها عطرش رو عوض نکرده بود.

پس همه میتونستن بفهمن اون دقیقا کجا بوده و کجا رفته،فقط لازم بود که رد بوی لوندر رو دنبال کنن!

موهاش همیشه مرتب،کنار گردنش بسته بودن و خیلی برای مدل موهای جدید ریسک نمیکرد.

اکثرمواقع کتونی میپوشید و مدام به بقیه همکارهای خانم درمورد معایب استفاده از کفشهای غیراستاندارد تذکر میداد.

مثل یه پیرزن از ریسک کردن متنفر بود و معمولا زندگیش تکرار مکررات بود.ولی با وجود تمام این فکتها،سولی مامور وظیفهشناسی بود که خودش رو فدای کارش میکرد.

همین باعث شد که سولی چهرهای متفاوت از خودش به نمایش بزاره و همه رو شگفتزده کنه.

شلوار جین تنگی پوشیده بود و ترکیبش با یه کراپتاپ مشکی ساده دیدنی شده بود.گردنبد چندلایه استیل به علاوهی چندین انگشتر نقرهای روی انگشتاش باعث شده بود اون هیچ نشونی از پلیس بودن نداشته باشه.تتوی موقت ماری که،درست انتهای کمرش نقش بسته بود،اونو شبیه به خلافکارهای حرفهای کرده بود.

رژ ارغوانیرنگ به خوبی روی لبهاش نشسته بود و

چشمهای بادومیش رو با سایهی مشکی کشیدهتر کرده بود.

مژههای مصنوعی هم به خوبی سر جاشون فیکس شده بودن و یه خال فیک، درست زیر ابروش اونو یکمی شبیه سولار[ Solar "MAMAMOO"] کرده بود.

گوشوارههای بزرگ و براقی از گوشهاش اویزون بودن و

گاهی پشت موهای لخت و ازادش گم میشدن.

لاک قرمز و کفش پاشنه بلند اخرین حقههای سولی برای تغییر ظاهرش بودن و اونقدر حرفهای عمل کرده بود که خودش هم به سختی خودش رو میشناخت.



_نونا!

واقعا میخوای اینجوری بری؟

سولی کیف مشکیِ کوچیکش رو برداشت

_پس فکر کردی قراره با یه کت شلوار مشکی و یه زیگ زاوئر پ226[ SIG Sauer P226 (colt)] پشت کمربندم برم؟

اونا یه مشت پیرمردن که دلشون میخواد چیزای قشنگ ببین.

ههبوم سری تکون داد و دوباره به شکل عجیبی به سولی نگاه کرد

𝐤𝐚𝐰𝐚𝐚𝐤𝐚𝐫𝐢 🌑༉Where stories live. Discover now