part 9

85 26 7
                                    



بکهیون هنوز هم ترکیبی از غم،استرس،اضطراب و حماقت رو حس میکرد و امادگی اینو نداشت که با چانیول و بورا توی کافه بشینه و پای سیب و اسموتی بخوره.

اونروز بدترین روزی بود که بکهیون میتونست تجربه کنه.هرلحظه نشستن کنار چانیول عذاب بزرگی بود براش.

ولی عجیب بود چون این عذاب همراه با حس خوشایندی بود که بکهیون درکش نمیکرد.چیزی مثل یه درد لذتبخش بود.

بورا دلش میخواست اسموتی انبه و توتفرنگی بخوره،پس اون دوتا رو مجبور کرده بود تا باهاش برن کافه.بکهیون از کنار بورا نشستن لذت میبرد و بورا اون رو یاد کسی مینداخت که بکهیون مدتها بود ندیده بودش،ولی اون روز ترجیح میداد هیچ عضوی از خانوادهی پارک نبینه.

بکهیون درحالی که بستنی شکلاتیش رو روی پای سیب میمالید،به عجیب بودن سلیقهی غذاییش فکر کرد.

حتی عجیب بودن سلیقهی عاشق شدنش.

"اگه یکم دیگه فکر کنم میمیرم"







_میخوام برای اردو لباس شنای قشنگ بخرم.شنیدم اونجا جکوزی داره.

این بهترین اردوگاهی میشه که قراره بریم.

بورا با تصور خودش تو جوزی و دور از خونه از ذوق لرزید و لبخندش گندهتر شد

_اگه جکوزی مختلط باشه میتونم کلی از پسرا رو دید بزنم!

چانیول با چهرهای ناچار و خسته از خواهرش،به بورا نگاه کرد

_رضایتنامه رو مامان خوند؟

_نه!

_شاید باید یه تجدید نظری بکنیم.

بورا دهن کجیای کرد

_چرا؟دلت میخواد مثل تو بدبخت و تنها و منزوی باشم؟

آخرین باری که دست یه دختر رو گرفتی کی بود؟

همیشه هم که ریجکت میشی

_من هیچوقت ریجکت نشدم.توافقی جدا شدیم

_حالا هرچی!



بکهیون که از دعوای اون دوتا خسته شده بود،سعی کرد به اهنگی که توی کافه پخش میشد گوش کنه و لذت ببره.

اروم بستنی میخورد و به متن اهنگ دقت میکرد.



"You say you love me

I say you crazy

We are nothing more than FRIENDS

You're not my lover

More like a brother" [ FRIENDS song by Anne Marie]



بکهیون با شنیدن آهنگ برای چند لحظه بیحرکت موند.به نظر میرسید یه دوربین مخفیه لعنتیه.یه مسخرهبازی که احتمالا چانیول شروعش کرده بود.

𝐤𝐚𝐰𝐚𝐚𝐤𝐚𝐫𝐢 🌑༉Where stories live. Discover now