|𝚂𝚘𝚗𝚐: 𝙴𝚊𝚜𝚢 𝚋𝚢 𝚃𝚛𝚘𝚢 𝚂𝚒𝚟𝚊𝚗 𝚏𝚝. 𝙺𝚊𝚌𝚎𝚢 𝙼𝚞𝚜𝚐𝚛𝚊𝚟𝚎𝚜|
|دوازده سال بعد|
{:«وقتی که جوان بودم و تمام فکرم رسیدن به شکوه یک پیروزی بود!، وقتی که کنترلی روی دستهایم نداشتم و صدایی میگفت زندگی و مرگ از آن کیست؟ کدام زبان است که روزی داستان زندگی تو را نقل کند؟»}
بیست و هفتم نوامبر، نور آفتابی که سرد نبود و از شیارهای سبز پنجره ی چوبی به داخل تابیده میشد، نور آفتابی که با کُندی به استقبال غروب میرفت؛ دیوار های سفید و عطر مستکننده ی دریا؛ موهای لطیف و صافی که به رسم هرسال، درست توی چنین روزی پارت به پارت لای فویل آلومینیومی پیچیده میشدند تا به رنگی تازه دربیان؛ نگاهی که از آینه ی مقابلش جدا نمیشد
"ببین که چقدر خوشگلی بکهیون!"
{:«من میدانم که بُرد از آن ماست، هرگز از یاد نبر که چشم افسانه ها به توست!» چرخید و چرخید و موهای سیاه و فرفری ای که هولهولکی از پشت با کش بسته بود به آنی از گره باز شدند و روی صورتش ریختند.}
:«چه رنگی مد نظرته بکهیون؟»
:«نمیدونم..شاید..سفید؟»سفید، سفید مثل ماه!
زن به لطافت برگ گل خندید و دستهاش رو به پیراهن قرمز تابستونه ش کشید:«مثل فرشته ها قشنگ میشی!»"ببین که چقدر خوشگلی بکهیون"
{:«با اینکه جنگ هنوز به اتمام نرسیده اما تو لیاقتش را داری که یکبار دیگر پسرت را ببینی، به اطراف نگاه کن! به اطراف نگاه کن! ببین چقدر خوششانس بودیم که حالا زنده ایم!» اشکهایی که کاسه ی چشمش رو پُر کرده بودن با پلک زدنی روونه ی صورتش شدند و نگاه تحسین آمیز استادش رو که از اکتهای قدرتمندش جدا نمیشد به جایی انتهای مغزش فرستاد.}
برگ های سفید گل یاس و عطری که به دستهای مرد سیوهشت ساله آغشته بود؛ سرانگشتهاش رو روی گلبرگ های لطیف یاس که درون گلدون کوچکی قرار گرفته بود نوازش کرد:«گلدون قشنگی داری ماریا!» زن اخرین پارت از موهای بکهیون رو هم لای فویل پیچید و دستی به شونهش کشید:«گلدونم قشنگه یا به خاطر گُلی که دوستش داری قشنگه؟»خندید.
"ببین که چقدر خوشگلی بکهیون"
{:«به چشمبرهم زدنی طوفان تمام شهرم را نابود کرد، هفده سالم بود اما دوام آوردم، من نباید میمردم، نمیتوانستم بمیرم!، از راهی که محکوم به طی کردنش بودم نوشتم، من جنگیدم تا راهم را پیدا کردم!» دستهای استادش کنار دهانش قرار گرفتن تا مرد با نگاهی که ازش جدا نمیشد رو به اون فریاد بزنه:«تهیونگ اکتت کافی نیست! جیمین!، برو کنار تهیونگ وایسا! ارتباط چشمی میخوام!»و پسر نوزده ساله به سرعت قدمی جلو گذاشت و با دویدن جیمین به سمتش، زیرلب شمرد و با چشمهایی که حالا حس بیشتری درونشون موج میزد به چشمهای پسر مو نقره ای مقابلش خیره شد:«روی زانوانت بنشین و جان بدر ببر!، روی زانوانت بنشین و زنده بمان! روی زانوانت بنشین و دوام بیاور که چشم افسانه ها به توست!»و درست هنگامی که جیمین با چونه ای بالا رفته و نگاهی از پیش تمرین شده دیالوگش رو فریاد زد، پسر روی زانوانش فرود اومد و بچه های همخوان درست در انتهای صحنه شروع به زمزمه ی "برخیز" کردن؛ ویولن نواخته میشد و کلاویه های پیانو درگیر بودند..همه چیز دست به دست هم میداد تا تمرینی قوی از نمایشنامهی "همیلتون" مقابل چشمهای قضاوتگر اندرو لارسن، استاد درخشان آموزشگاه جولیارد به نمایش گذاشته بشه!}
VOCÊ ESTÁ LENDO
-𝐓𝐇𝐈𝐒 𝐈𝐒 𝐌𝐄 𝐓𝐑𝐘𝐈𝐍𝐆-
Fanfic𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞𝐬: 𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕 / 𝐂𝐇𝐀𝐍𝐁𝐀𝐄𝐊 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞𝐬: 𝐒𝐥𝐢𝐜𝐞 𝐨𝐟 𝐥𝐢𝐟𝐞 / 𝐑𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞 𝐒𝐧𝐞𝐚𝐤 𝐩𝐞𝐞𝐤: :«عروسکهات رو جمع کن و یه کوله بردار، باهم فرار میکنیم به نِوِرلَند و تا ابد پیش پیترپن زندگی میکنیم، تو دیگه از چیزی نمیترس...