𝐏𝐞𝐞𝐤 𝐧𝐮𝐦𝐛𝐞𝐫 𝐄𝐢𝐠𝐡𝐭

1.1K 283 125
                                    

|𝚂𝚘𝚗𝚐: 𝚃𝚒𝚜 𝚝𝚑𝚎 𝚍𝚊𝚖𝚗 𝚜𝚎𝚊𝚜𝚘𝚗 𝚋𝚢 𝚃𝚊𝚢𝚕𝚘𝚛 𝚜𝚠𝚒𝚏𝚝|

Ups! Gambar ini tidak mengikuti Pedoman Konten kami. Untuk melanjutkan publikasi, hapuslah gambar ini atau unggah gambar lain.

|𝚂𝚘𝚗𝚐: 𝚃𝚒𝚜 𝚝𝚑𝚎 𝚍𝚊𝚖𝚗 𝚜𝚎𝚊𝚜𝚘𝚗 𝚋𝚢 𝚃𝚊𝚢𝚕𝚘𝚛 𝚜𝚠𝚒𝚏𝚝|

دروغ‌ها،
حقیقت‌هایی که پشت یک لبخند پنهان شدن،
حقیقت هایی دردناک که جز یک لبخند عمیق روی منحنی لبهای آدمیزاد، تا به حال هیچ سندی از وجود داشتنشون باقی نمونده!.

آدمیزاد،
و نگاهی که با دروغ آشناست،
لبهایی که به دروغ گفتن عادت کرده،
گوش‌هایی که به دروغ شنیدن خو گرفته؛
و قلبی،..که حقیقت رو از پشت هر لبخند شکار میکنه اما اونقدر آلوده ی دروغ‌های درونشه که شاید حتا زحمت چندانی هم برای آشکار کردنش به خودش نده؛

شاید چون حقیقت فقط یک سراب بود، سرابی که با فاصله گرفتن لب‌ها و جاری شدن کلمات به واقعیت بدل میشد؛ و کاش که همه چیز مثل کتاب‌های فلسفه و منطق های شرقی ساده بود.. که تا لبی باز نمیشد، واقعیتی هم وجود نداشت!؛ اما این روزها قایم کردن یک حقیقت، به خودی خود دروغ بود و حقیقت، بی دروغ و با دروغ به‌هرحال جریان داشت.

بکهیون توی لیست ذهنیش از تمام چیزهایی که چانیول از اونها نفرت داشت گزینه هایی طولانی مرتب کرد، و از گزینه ای به بعد فهمید که حتا لازم نیست تا دو بار به این موضوع فکر کنه!

بکهیون خوب میدونست که چانیول بیشتر از هرچیزی توی این دنیا از دروغ متنفره؛
تصمیم سخت دوم! توی مغزش خط قرمز دیگه ای زیرش کشید و لبهاش با بی‌حوصلگی دور فیلتر سیگار نشستن.

:«ماهِ من به چی اینقدر عمیق فکر میکنه؟»

ماه،
چانیول بود که با اون صدای بم و خش‌داری ک نشأت گرفته از خستگی ساعت‌ها تمرین و بدنسازی بود، اینطور وارد آشپزخونه میشد و همسرش رو به این اسم صدا میزد!.

"ماهِ من"،
صادقانه که بکهیون دلتنگ شنیدن این کلمه از میون لبهای پفکی همسرش بود؛ چانیول هر چیزی که صداش میزد، به نحوی در انتها اون رو به خودش وصل میکرد.

انگار که قانون بود، مرد نمیتونست دست از نشون دادن حس مالکیتش روی همسر زیباش برداره، حتا به خودش، لبهاش، و قلبش. چانیول فقط میخواست که با هربار صدا زدن بکهیون، به خودش یادآوری کنه که مالک تمام وجود مرد زیباییه که هرگز نام‌خانوادگیش رو بعد از ازدواجشون مال خودش نکرد. مردی که عاشقش بود و قلبش رو با همه ی نبودنهاش خُرد می‌کرد و ذره ای به نگاه غمگین و چهره ی سردش اهمیت نمی‌داد انگار که فقط داشتنش کافی بود.
فقط همین فکر که جایی توی خونه ی چانیول، بکهیونی زندگی می‌کنه که اسمش درون شناسنامه ی اون نوشته شده و مال خودشه، مالِ اون برای داشتن و مالِ اون برای بوسیدن و مالِ اون برای نگه داشتن.

-𝐓𝐇𝐈𝐒 𝐈𝐒 𝐌𝐄 𝐓𝐑𝐘𝐈𝐍𝐆-Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang