𝑇𝑤𝑒𝑙𝑓𝑡ℎ 𝐺𝑙𝑎𝑛𝑐𝑒

1K 223 437
                                    

|𝚂𝚘𝚗𝚐: 𝚕𝚘𝚘𝚔 𝚊𝚝 𝚞𝚜 𝚗𝚘𝚠(𝚑𝚘𝚗𝚎𝚢𝚌𝚘𝚖𝚋) 𝚋𝚢 𝙳𝚊𝚒𝚜𝚢 𝙹𝚘𝚗𝚎𝚜 & 𝚝𝚑𝚎 𝚜𝚒𝚡|

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

|𝚂𝚘𝚗𝚐: 𝚕𝚘𝚘𝚔 𝚊𝚝 𝚞𝚜 𝚗𝚘𝚠(𝚑𝚘𝚗𝚎𝚢𝚌𝚘𝚖𝚋) 𝚋𝚢 𝙳𝚊𝚒𝚜𝚢 𝙹𝚘𝚗𝚎𝚜 & 𝚝𝚑𝚎 𝚜𝚒𝚡|

برف می‌بارید و اضطراب رو از بین می‌برد، ترس رو دور می‌کرد و چشمهارو به سفیدی عادت می‌داد.

صدای موسیقی راک اند رول دهه ی هفتاد توی کابین سرد ماشین ژنرال سی و هشت ساله بلند بود و چانیول درحالیکه تلاش می کرد با ریتم آشنای در حال پخش بخونه انگشتهای بلندش رو روی فرمون کوبید. ریتم آشنا، خبری از گیتار الکترونیک قدیمیش نبود و سرانگشتهای چانیول ناخواسته روی چرم مرغوب فرمون ماشین شل یا سفت می‌شدن یا توی یک خط افقی به سرعت برق حرکت می‌کردن.

موهای مرد برخلاف همیشه که روبه بالا استایل می‌شد این‌بار با شلختگی روی پیشونیش ریخته بود، چانیول به محض خریدن سیب‌های موردعلاقه ی والری از مزرعه ای در نزدیکی نیویورک که برای چیدن اونها از درخت مجبور شده بود بیست دقیقه ی تمام زیر آسمون برفی این سمت و اون سمت بره بالاخره خودش رو توی ماشین پرت کرده و حالا وقتش بود تا موهای نمناکش حالت بگیرن و کمی هم لطافت قاطی چهره ی خشک و زمختش بکنن.

دستهاش زیر دستکش‌های چرمی گرم می‌شدند و کاپشن بادی سیاه و ارتشی همیشگیش طبق معمول بدنش رو گرم نگه‌ می‌داشت. علاقه ای به فعال کردن سیستم گرمایشی ماشین نداشت، سرما سنسور های مغزش رو مجبور به بیدار موندن میکرد و چانیول خودش رو بهتر از هرکسی می‌شناخت؛ نمی‌تونست سرمای بیرون رو درحالیکه یه جای گرم و نرم برای خودش دست‌و پا کرده تحمل کنه و بعد پلکهاش رو برای داغ شدن و به خواب رفتن سرزنش کنه. به خصوص حالا که چند کیلومتر تا شهر فاصله داشت و حداقل نیم ساعتی از مقصد دور بود.

دوست داشت یادش بره کجاست، دوست داشت همه چیز رو فراموش کنه و تا یه مدت طولانی توی همون جاده ی برفی گیر بی‌افته. سیگارش رو روشن کنه و با صدای بَمی که به خاطر سرماخوردگی جزئیش خش‌دار شده بود با خواننده بخونه و فرمون ماشینش رو باز هم با فرت‌بورد گیتار قدیمیش اشتباه بگیره.

با پخش شدن صدای رینگتون تماس پلکهاش روی هم کشیده شدن و بعد دستش جلو رفت تا تماس رو وصل کنه:«بگو لارا.»هم‌زمان با چک کردن مسیرش روبه منشیش گفت و زن جوون قبل از حرف زدن صداش رو صاف کرد:«ژنرال پارک، منیجر مادرتون اینجان و از شما برای دیدن مادام پارک وقت ملاقات میخوان.» ابرو های چانیول توی هم رفتن و مرد درحالیکه فرمون زیر دستش رو به نرمی می‌چرخوند نگاهی با آینه رد و بدل کرد:«براش بهونه بیار، جوری‌ انجامش بده که بفهمه داری بهونه میاری.»زن به سرعت "چشم" ای زمزمه کرد و بعد محض یادآوری به حرف اومد:«کاپیتان اشتون تماس گرفتن تا جلسه ی ساعت پنج عصر رو یادآوری کنن.»چانیول هومی زیر لب کشید:«لباسم رو برام حاضر کن.»

-𝐓𝐇𝐈𝐒 𝐈𝐒 𝐌𝐄 𝐓𝐑𝐘𝐈𝐍𝐆-Donde viven las historias. Descúbrelo ahora