"لاو قبل از خوندن وُت یادت نره"
| فلش بک |
*جونگ کوک*
بعد از اینکه دیروز به سومین اعتراف کردم
امروزو به عنوان اولین قرارمون انتخاب کردیم
از اونجایی که من برای قرار گذاشتن فعلا یه کمی بی تجربه ام
و شایعاتی که ممکنه به خاطر دیدن ما دو تا با هم پخش بشه
تصمیم گرفتیم اولین قرارمون توی خونه من باشه...
خوشبختانه امروز خیلی زود کارم تموم شد و تونستم به موقع برای تمیز کردن خونه و آماده کردن غذا برسم
تو آشپزخونه در حال آشپزی بودم
یاد دیشب افتادم که اومده بود تو استودیوم و میخواستم به خونم دعوتش کنم...+میای خونم با هم رامیون بخوریم؟
یه مشت محکم نثار شونم کرد و با گفتن (منحرف) خواست ازم دور بشه که بلند خندیدم و از پشت بغلش کردم
بوسه ای روی شونش زدم+واقعا باورم نمیشه الان اینجایی
تو بغلمی
باورم نمیشه که قبولم کردی و توام منو دوس داریبه سمت خودم برگردوندمش و بوسه آرومی روی لباش زدم و دوباره کشیدمش تو آغوشم...
.
.
.با صدای زنگ فهمیدم سومین رسیده و از فکرام در اومدم
در رو باز کردم و با دیدنش لبخندی به پهنای صورتم زدم که اونم متقابلا لبخند خجالتی بهم زد
_دیر که نکردم؟
+خیلیم به موقع رسیدی
دیگه نتونستم تحمل کنم جلو تر رفتم و دستمو دور کمرش انداختم و به خودم نزدیکش کردم که سرشو انداخت پائین
+آیگووووو کیوتی الان داری از من خجالت میکشی؟
آروم لب زد
_نه
+خب خوبه
همونجوری که تو بغلم بود کشیدمش تو خونه و با دست آزادم درو پشت سرمون بستم
دستمو زیر چونش گذاشتم و سرشو آوردم بالا
که خیره شده به چشمام+همیشه تو چشمام نگاه کن
وقتی کنارمی حتی یه لحظه ام دیدن چشماتو ازم دریغ نکنانگار دوباره خجالت کشید که چشماشو بست
روی چشماشو بوسیدمو محکم بغلش کردم+اومو کیوتی
تو نمیگی من گشنمه و تو انقدر خوردنی ای که ممکنه بزارمت لای نون و بخورمت؟چشماشو باز کرد و بهم نگاه کرد
یه خنده نخودی کرد و دستاشو گذاشت روی صورتش_عاااا جونگ کوکا اینجوری نکن
YOU ARE READING
Liar | Completed
Fanfiction+یاااااا نکنه تو یه منحرفی؟ _چیییی؟!! +اگر همین الان نری بیرون آژیر خطر آسانسور رو میزنم _مطمئنی پشیمون نمیشی؟ +مثل اینکه علاوه بر منحرف ، دیوونه هم هستی! ... کارکترهای اصلی: جئون جونگ کوک و پارک سومین ژانر:رومنس ، درام ، RPF ، اسمات🔞 دختر پسری نو...