بعد چند دقیقه همشون خشکشون زده بود و به تلویزیون خیره شده بودن و شوکه بودن..........
٪ الان....چ.. چکار کنیم؟
@ باید سریع بریممم شهرر......مردم تو خطرن
همشون سریع به اتاقی که توش وسایل مورد نیاز برای قدرتاشون رو گذاشته بودن رفتن تا سریع حاضر بشن و تلوزیونی رو که داشت شهر سئول رو که بخاطر حمله گرگ و حیوانات وحشی بزرگ تخریب میشد رو نشون میداد ول کردن.....
بعد یه ربع حاضر شدن و سمت ماشین بزرگشون که هفتاشون داخلش جا میشدن رفتن.....هوسوک پشت فرمون نشست و حرکت کردن به سمت شهر..
+ وایی این خیلی وحشتناکه من میترسم.....اگه خورده شیم خودمون چیی
# ما به اندازه کافی حسابی تمرین کردیم میتونیم شکستشون بدیم تازه فک کنم جنگیدن با گرگای وحشی چیز خیلی جالبی باشه"نیشخند"
+ اصلانم جالب نیست هیونگ...
~ بیبی نترس تو منو داری....یه بشکه عضله هم کنارته"لبخند مغرورانه"
* یه بار تو زندگیت حرف راستی رو گفتی تایگر سرعتی..
~ من همیشه حق میگم...
& خیلی سس میگین.. ببندین دیگه رسیدیم
رسیده بودن به وسطای شهر و ماشینو پارک کردن که یهو یه چیزی خیلی محکم به در ماشین سمت کوک برخورد کرد...
سریع پیاده شدن و دیدن یه پسر جوونی زخمی شده افتاده رو زمین...
=(سرفه)... لط..(سرفه)... لطفا...(سرفه)... کمکم کنی..(سرفه)... کنید
جیمین سریع سمت پسر رفتو کمکش کرد بلند شه بعد همراه با جین پسرو به یه جایه امن بردن و برگشتن...
* الان باید چکار کنیم؟
@ باید به مردم بگیم برن تو خونه هاشون یا یه جایه امن و بعدش باید این حیوونای وحشی رو بکشیم...
همه تأیید کردنو رفتن تا مردمی رو که وحشت کرده بودن و سعی میکردن فرار کنن رو به جاهای امنی ببرن..
نامجون قدرتشو فعال کرد و یه صفحه مانیتوری باز کرد جلوش و با استفاده از اون صداشو طوری که به کله شهر برسه تنظیم کرد و بعد با صدایی بلند شروع به صحبت کرد..
@ مردم لطفا اروم باشینن و نترسین ما اینجاییم تا بهتون کمک کنیم لطفا ارامش خودتون رو حفظ کنید و به طرف خونه هاتون برینن هرکسی رو که میتونین تو خونه هاتون نگه دارین تا زمانی که شهر اروم بشه ما بهتون کمک میکنیم برین به جاهای امن تکرار میکنم برین به خونه هاتونننن
بعدش اتصالشو قطع کرد و دنبال پسرا رفت.
وقتی شیش تاشون اون محدوده رو تخلیه کردن پیش نامجون برگشتن..
& الان باید قدرتامونو فعال کنیم و بجنگیم؟ مردم چی؟
@ بعدش بهشون توضیح میدیم بلاخره دیر یا زود این قضیه رو میفهمیدن..برین و تا هر چقد میتونین این وحشیارو بکشین نباید بمونن
+ باید بکشیم؟ نمیشه بیرونشون کنیم؟
٪ اینا وحشین ما نمیتونیم بزاریم بمونن بیرونشون کنیم برمیگردن یا به جاهای دیگه آسیب میزنن..
~ اره...بهتر..
ته هنوز حرفشو تموم نکرده بود که یه گرگ به سمتشون حمله کرد..
جیمین قبل اینکه گرگ به ته اسیبی بزنه قدرتش فعال کردو با پرتاب یه تیکه شیشه بنفش اون گرگو زمین انداخت..
~ اوف ممنون بیبی چشم بنفش من
جیمین بش لبخند زد و چشماش بخاطر قدرتش بنفش شده بود..
ولی سریع لبخندش محو شد چون سه تا گرگ دیگه داشتن به سمتشون میومدن و خیلی نزدیک بودن..
یهو هر سه تا گرگ پریدن تا بهشون حمله کنن..
هنوز نرسیده بودن که جیمین جلو پسرا قرار گرفت و دستاشو باز به سمت جلو برد و یه نیم دایره بزرگ بنفش رو خودشون ایجاد کرد تا گرگ ها بهشون اسیب نزنن..
گرگای وحشی به سطح دفاعیه جیمین برخورد کردن و افتادن زمین ولی سریع بلند شدن و خودشون رو به اون سطح دفاعیه میکوبیدن تا بشکنه..
جیمینم دستاشو کمی به حالت مشت کردن در اورد و سعی کرد جلوی شکستن شیشه مقاومش رو بگیره.. ولی بعد چندین بار ضربه زدن گرگ ها به سطح دفاعیه اون شکسته شد و جیمین افتاد زمین ولی کوک سریع جلوش اومد و قدرتش فعال شده بود پس محکم با مشت و لگد به جون گرگ ها افتاد..
بقیه هم قدرتاشون فعال کرده بودن و مشغول جنگیدن شدن....
و ضربه آخر...
هوسوک یه پرش بلند زد و گرگی که درحال پریدن بود رو محکم زد و رو زمین فرود اومد.همه گرگارو کشته بودن و چیزی ازشون نمونده بود.... برای اولین بار واقعا هیجان زده و کمی هم ترسیده بودن....
و تونستن موفق بشن...٪ موفق....... هاه شدیم
@ اره کارتون عالی بود
& وییییی خیلی کیف دادددد
+ الان چکار کنیم شهر داغون شده
~ اینو دیگه باید بیان درستش کنن شهرداری
# اره ولی...
هنوز حرفش تموم نشده بود که..
• هیییییی........ شما هیولاهااا......
کاش مردم انقد قضاوت نمیکردن..........ای کاش مردم از رویه کارهامون شخصیتمونو تشخیص نمیدادن........مگه ما همین الان ازین موقعیت خطرناک نجاتشون ندادیم؟........یعنی مارو ندیدن؟
فک کردن ما هیولاییم؟!......چقد ظالم شدن آدما.....End of part 4

YOU ARE READING
⚫𝐋'𝐀𝐔𝐓𝐑𝐄 𝐌𝐎𝐍𝐃𝐄⚫
Science Fiction𝐋'𝐀𝐔𝐓𝐑𝐄 𝐌𝐎𝐍𝐃𝐄.......... دنیای دیگر....... ۷ ماه............. ۷ ماه از آن اتفاق میگذرد و....... مردم کم کم دارن فراموش میکنند و به زندگیشان ادامه میدهند...... نوزادان متولد میشوند...... بچه ها به مدرسه میروند..... جوانان کار میکنند...