یاد آوری:
JIMIN: +
NAMJOON: @
JIN: &
YOONGI: #
HOSEOK: ٪
TAEHYUNG: ~
JUNG KOOK: *
_________________________________________• هیییییی........ شما هیولاهااا......
هفتاشون با تعجب به مردم که با چهره ای عصبی مقابلشون ایستاده بودن نگاه کردن... چرا انقد عصبی بودن؟.... منظورشون از هیولا ما بودیم؟
• شماها چی هستینن؟ هیولایین؟ از ما چی میخوایننن؟
= راست میگه چرا اومدین اینجاا
× شما هیولاها اون گرگای وحشی رو اوردین تو شهرمونن؟
£ اون چیزای عجیب غریبتونن چی بودد؟
$ از شهر ما برین بیروننن
€ باورم نمیشه شما دیگه چی هستینن؟
شوکه از حرفای پشت سر هم مردم بهم نگاه کردن..
واقعا مردم اینجوری راجبشون فکر میکردن؟
بجای اینکه تشکر کنن داشتن لقب هیولا بهشون میدادن؟دیگه نتونستن تحمل کنن..
@ بسههههههههههههههه
همه با فریاد نامجون ساکت شدن و از ترس کمی عقب رفتن..
نامجون پوزخندی بخاطر این واکنششون زد..
@ چطور جرعت میکنین اینجوری با ما حرف بزنین..؟
* مااا همین الان جون شمارو نجات دادیم بعد شمااا به ما میگین هیولاا؟
& بجایه اینکه تشکر کنین برای نجات دادن جونتون دارین اینجوری مارو متهم میکنین؟
چند لحظه سکوت بینشون ایجاد شد که با صدای مردی شکسته شد..
^ از کجا معلوم خودتون با اون کارایه عجیب غریبتون اونارو نیاورده باشین؟
$ راست میگه
+ هع اخه چرا باید همچین کاری کنیمم؟
# چرا باید اونارو بیاریم بعد بکشیم؟ چی واس خودتون میگین
دختری از بین مردم اومد بیرون..
÷ برای اینکه مارو گمراه کنین و خودتونو قهرمان نشون بدین..
تهیونگ به دختر نزدیک شد و خم شد تا هم قد دخترک بشه و پوزخندی زد...
~ اخه چرا باید بخوایم هرزه هارو گمراه کنیم؟
دختر شکه به ته خیره شد و به من من کردن افتاد..
÷ کیم.. ته.. تهیو.. نگگ؟
ته رفت عقب و زد زیر خنده...
~ هاه... لی مینا چخبر از کای و فیلیکس و هیونجین و عااا دیگه کی بود که زیرشون بودی؟..... اهاا سوک هون و هیونم بودن کجان نمیبینمشون..... تو که همیشه پاهات براشون باز بود....
![](https://img.wattpad.com/cover/314057443-288-k707870.jpg)
ESTÁS LEYENDO
⚫𝐋'𝐀𝐔𝐓𝐑𝐄 𝐌𝐎𝐍𝐃𝐄⚫
Ciencia Ficción𝐋'𝐀𝐔𝐓𝐑𝐄 𝐌𝐎𝐍𝐃𝐄.......... دنیای دیگر....... ۷ ماه............. ۷ ماه از آن اتفاق میگذرد و....... مردم کم کم دارن فراموش میکنند و به زندگیشان ادامه میدهند...... نوزادان متولد میشوند...... بچه ها به مدرسه میروند..... جوانان کار میکنند...