اولین بار توی جشن عروسی برادر بزرگترم دیدمت.
درست مثل خودم شکسته بنظر میومدی.
ی گل رز آبی رنگ پشت گوشت بود که با صورت رنگ پریده ت ترکیب قشنگی ساخته بود
یادته اون شب وقتی رفتم پشت بوم تا سیگار بکشم و یهویی همونطور که بین سیگار کشیدنم اواز میخوندم دیدمت؟
یادته چقدر صدامو تحسین کردی؟
اون شب چندین ساعت باهم حرف زدیم.
حتی یادم نمیاد راجب چی..
ولی یادمه صدات قشنگ ترین چیزی بود که تاحالا شنیدم.
و طوری که لبهای رنگ پریده ت رو موقع حرف زدن جلو میدادی..
یا طوری که ناخوداگاه دستاتو توی استینای پیرهنت فرو میبردی
شاید همه ی اینا ی دلیل بوده باشن برای محو شدن توی وجودت و نفهمیدن کلمه ای از حرفات؟
YOU ARE READING
𝙈𝙮 𝘽𝙡𝙪𝙚 𝙍𝙤𝙨𝙚
Fanfiction"میدونستی وقتی روی کارت تمرکز کردی ناخوداگاه لب پایینت رو جلو میدی رز آبیه من؟" couple:Taekook genre:Mini ficfion/romance/-sad end-!