trouble

364 29 0
                                    

روز بعد بخاطر ترک کردن عروسیه برادر خودم توی دردسر بزرگی افتادم.
مادر و پدرم دیگه نمیزاشتن تا هفته ی بعد پامو از خونه بیرون بزارم
ولی خب ارزششو داشت؛تونستم بعد ماه ها بخاطر *تو* لبخند بزنم.
هنوز اون شاخه گل رز آبی که بهم دادی رو نگه داشتم
ولی کم کم داره پژمرده میشه.
کی میتونم دوباره ببینمت؟

𝙈𝙮 𝘽𝙡𝙪𝙚 𝙍𝙤𝙨𝙚Where stories live. Discover now