⇉ ده دقیقه ی بعد ⇇
لب هاشون با صدای خیسی از هم جدا شد.
جیمین رو روی پاهاش نشونده بود و داشت از بدن پسر لذت میبرد.
سینه هاش رو توی دست گرفت و دوباره مکی به گردن کبود شده ی زد.
و جیمین؟ اون حس میکرد روی ابرهاست.
تاحالا همچین حسی رو تجربه نکرده بود و حالا درد عضوش داشت آزارش میداد.
اون خجالت میکشید که با یونگی همکاری کنه تا بتونه سریع تر از دست دیک بیچاره اش خلاص بشه ولی اون داشت اولین بارش رو تجربه میکرد و واقعا قدرت تحلیل چیزی رو نداشت.
یونگی دست از سر سینه های پسر برداشت و اون رو روی تخت خوابوند.شلوار پسر رو درآورد و همونطور که باکسرش رو خارج میکرد لوب رو برداشت.
با دیدن عضو نسبتا کوچولو و صورتیش و باسن کاملا تمیز و دست نخورده اش هیسی کشید.
تحملش به سر رسیده بود و میخواست هرچی زودتر داخل پسر بکوبه و قطره های پریکامی که از دیک کوچیکش بیرون میومد رو نظاره گر باشه.
اسپنکی به باسنش زد که ناله ی کوتاه جیمین باعث شد بیشتر از قبل برای اذیت کردن پسر زیرش ترغیب شه.+فکر نکن قراره یه رابطه ی خوب داشته باشی پارک..
بلند شد و پیراهنش و شلوارش رو درآورد.
جیمین با صورت قرمز شده و نفس های تندش به سیکس پک های بدن یونگی نگاه میکرد و بیشتر از قبل خیس شدن عضوش رو حس میکرد..+بذار ببینم اینجا چی داریم...هوم
از داخل میز کشویی کنار تخت چشم بند ، شلاق و دستبندی برداشت و به سمتش رفت.
-ن..نه..لطفا چشمام و دستام رو نبند..
+خفه
به جوجه اردک رو به روش حمله کرد و دستاش رو با دستبند بست.
چشم بند رو برداشت تا به چشم های پسر ببنده.
-لطفا بازشون کن!
+زیاد حرف میزنی هرزه..
با خشونت چشم بند رو بست و وقتی اعتراض ها جیمین رو شنید گلوش رو گرفت و گفت:
+جای زر زدن میتونی کارای دیگه ای هم با دهنت بکنی.
و بعد دو انگشتش رو وارد دهن پسر کرد و جلو عقب کرد که باعث شد جیمین بخواد متوقفش کنه اما با وجود بسته بودن دستاش تسلیم شد و زبونش رو روی انگشت های پسر کشید و مک زد.
پوزخندی روی لب های یونگی نشست.
اون پسر دقیقا تایپ خودش بود.
اما مشکل اینجا بود که اون فسقلی یه دزد بود.
لوب رو با دست دیگه اش برداشت و روی باسن جیمین ریخت که باعث شد از سردیش کمی تکون بخوره..
یونگی انگشت هاش رو روی ورودی پسر گذاشت و سعی کرد با لوب اونارو نرم کنه.
از طرفی جیمین خیلی دوست داشت به اون گربه ی وحشی یادآوری کنه که باکره است اما با وجود انگشت های یونگی هیچ غلطی نمیتونست انجام بده.
با حس وارد شدن انگشت های یونگی داخلش از درد قوسی به کمرش داد.
یونگی اما راضی از داغ و تنگ بودن اونجا، بیشتر از قبل با دو انگشتش اون رو گشادتر میکرد و این باعث میشد جیمین مطیع باشه و گاهی هم از خجالت و لذت کوتاهی که بهش وارد میشد بلرزه.
یونگی انگشت هاش رو به سمت دیواره ی بالایی جیمین برد و ضربه زد که باعث شد به طور ناگهانی جیمین تکون شدیدی بخوره و انگشت های یونگی از دهنش خارج بشن.
YOU ARE READING
Robber |Yoonmin |SMUT
Fanfiction| تکمیل| نفسای داغش رو تو گردن پسر آزاد کرد. دست هاش رو محکم گرفته بود تا فرار نکنه ، نه مثل دفعه های قبل +توی فسقلی..این دفعه چی دزدیدی؟! پسر کوچیکتر از ترس میلرزید ، اون گیر افتاده بود و راه فراری نداشت. -م...من..نمیدونم! مرد بزرگتر پوزخندی زد. +ن...