♡ووت دادن به پارت رو فراموش نکنید دلبرا♡
صبح رسید.
خورشید طلوع کرد.
تاریکی شب رو شکست داد.
همه روزشون رو با امید، بشاش و عزمی درخشان داخل چشمانشون شروع کردند.
نور خورشید به هرچیز که برخورد میکرد اون ر آسمونی نشون میداد؛ مثل مردی که روی تخت خوابیده بود.
کمی پیچ و تاب خورد ،چشماش به سرعت باز شدند.
اون یه حس عجیب یا بهتره بگیم رضایت رو احساس میکرد.
گرگش درد نمیکشید.
آروم و ریلکس بود، وبه طرز عجیبی راضی.
کنجکاو بود بدونه چه چیزی باعث شده گرگ بی قرار و تو راتش اونقدر با رضایت بخوابه.
به محض بلند شدن آهی کشید.
دستش به چیزی برخورد کرد یا بهتره بگیم یه دست؛ یه دست کوچک.
سریع ایستاد."هولی شت"
بلند فحش داد و پتو رو کنار زد.
به مردی که کنارش دراز کشیده بود خیره شد.
هیچ شکی نبود که مرد، زیبا بود.
آسمپنی و دلربا.
یه مرد امگا.
همانطور که آلفا شگفت زده بود چشم هاش پایینتر روی بدن مرد اومدند.
نفسش بند اومد.
چیزی رو که میدید باور نمی کرد.
هیکی های متعدد، بعضی هایش کبود شده بودند
و خون ازشون دیده میشد.
به پوست مچ های شکننده مرد که بخاطر اینکه دیشب بسته شده بودن داشتند بنفش میشدند نگاه کرد.
رد خفگی روی گردن مرد.
روی هر اینچ از بدنش رد انگشت بود و از همه قابل توجه تر مارک تازه گذاشته شده روی گردن مرد بود."ک..کشتمش؟"
مرد از خودش پرسید.
همانطور که موهاشو عقب میزد آه کشید."نگهبان...نگهبان"
مرد فریاد زد و دوتا از نگهبان ها که از تالارش نگهبانی میکردند اومدند."سوکجین رو صدا کن،الآن بهش بگو درمانگر رو باخودش بیاره"
"بله آلفا جئون"
هیچوقت فکرش رو نمیکرد کسی توی راتش بیاد پیشش و اون ازش استفاده کنه.
دوباره آه کشید و پیش مردی که به آرامی نفس میکشید رفت.
آسمونی،دلربا،کامل، اون کی بود؟
با خودش فکر کرد و به آرامی گونش رو نوازش کرد.
نگاهش به رد دست های خودش روی گردن مرد که اثباتی برای شب خشن و فراموش ناشدنی بود افتاد.
این مرد کیه؟
تو تالار من چیکار میکنه؟
نمیدونست من تو راتم؟
کل اعضای پک میدونن. ولی چرا اون اینجاست؟کی به تالار من-افکارش به وسیله در زدن قطع شد. سوکجین سرک کشید و جونگکوک نمی دونست چرا ولی سریع به سمت تخت رفت.
"خدای من..درمانگر کجاست؟چرا هنوز نیومده؟" جین تقریبا فریاد زد.
جین پتو رو کامل کنار زد."خدای من"
جونگکوک وقتی خون پخش شده روی ملحفه کرم رنگ رو دید زیر لب گفت.
برای جونگکوک مشخص نبود که چه اتفاقی برای مرد افتاده و چه کسی مسئولشه."این کیه؟"
از سوکجین پرسید. اشک از چشم هاش(چشم های جین منظورشه) روی بدن بیهوش تهیونگ میریخت و پتوی جدیدی درست میکرد.
YOU ARE READING
Blue Orchid_PersianTranslate{kookv}
Werewolf⚠️ Warning ⚠️ امگا زیر نگاه خیره آلفا که مثل طعمه ای بهش نگاه میکرد لرزید. اون نشسته روی تخت و پوشیده شده تو لباس حریر سفید رنگ دعوتی برای آلفا بود تا بدون توجه به هر مخالفتی تصاحبش کنه. آلفا غرشی کرد، امگا لرزید و با چشم های اشکی بهش چشم دوخت...