1.5

79 4 0
                                    

یادم میاد کسی در میزد و وقتی باز کردم دیدم که تو پشت در ایستاده بودی. تو در رو برای باز شدن هل دادی و در حال آغوش گرفتنم می بوسیدیم.
منجر به همان چیزی شد.

یادم میاد || مین یونگی || (ترجمه شده)Место, где живут истории. Откройте их для себя