به داستان مورد علاقم خوش آمدیدآخرین مسافر خونه توی چین
شین چانگ
جایی که برای یه شب اونجا میموندن و بعد یه روز پیاده روی به مرز شیلا میرسیدن جایی که دیگه نگرانی وجود نداشت و حکم سلطنتی دو تا برادر باعث میشد اونا به راحتی خودشون و به مرکز حکومت و قصر برسونن پس فقط نیاز بود یه شب و روز و مراقب امگا باشن
اما قرار بود شب طولانی بشهوارد مسافر خونه شدن
هر سه خسته بودن اما جونگ کوک و جی کی تمام حواسشون و به دور و بر داده بودن تا کسی مزاحم امگا نشه
عطرش کم کم داشت پخش میشد این خبر خوبی نبود
تهیونگ از زیر کلاه شنلش هم میتونست نگاه های مردم و حس کنه و این اذیتش میکرد
دستاش و مشت کرد و بین دو برادر به راهش ادامه داد
جونگ کوک دقیقا پشتش قرار گرفت و جی کی جلو رفت تا براشون اتاق بگیرهمرد آلفایی پشت میز وایساده بود که سن زیادی داشت ، پرسید: چند تا اتاق میخواید؟
جی کی سکه ها رو روی میز گذاشت و با زبون چینی گفت: دو تا
تهیونگ یه قدم به جلو برداشت و گفت: نه ..... لطفاً
جی کی به سمت امگا چرخید و گفت: چرا سرورم؟ چیزی شده؟
تهیونگ با صدای مضطربی گفت: میتونم از همین الان نگاه هاشون و حس کنم ، حس بدی دارم انگار که همین امشب میخواد اتفاق بیوفته ( هیت ) نمیخوام تنها باشم ..... میترسم
تهیونگ امگا شجاعی بود و میتونست از خودش دفاع کنه اما خیلی خوب میدونست که اگه وارد هیتش بشه تو ضعیف ترین حالتش قرار میگیره و تنها بودنش فقط یه خطر بزرگه
جی کی سرش و تکون داد و گفت: هر چی شما بگید سرورم
دوباره رو به مرد کرد و گفت: یه اتاق
جونگ کوک جلو تر اومد و گفت: سرورم نگران نباشید من و برادرم تا صبح بیدار میمونم تا ازتون مراقبت کنیم
تهیونگ بزاقش و قورت داد و گفت: قول میدی؟
صداش خیلی معصوم تر از همیشه بود و مثل یه بچه بی دفاع به نظر میومد
حالا که گاردش و پایین آورده بود میشد فهمید تهیونگ در اصل چقدر برای هیتش نگرانه و از آلفا ها تا حد زیادی میترسه چیزی که ریشه تو بچگیش داشت و کسی نمیدونستکوک با لبخند گفت: به عنوان یه جنگجو قول میدم سرورم
به دنبال جی کی به اتاقشون رفتن
جایی که یه تخت بزرگ داشت
یه میز کوچیک و یه قوری و چند تا استکان کوچیکجی کی وسایل و گوشه اتاق گذاشت و گفت: میتونید استراحت کنید قربان
تهیونگ رو تخت نشست و شنلش و در آورد
با صدای آرومی گفت: میشه در و قفل کنی؟جونگ کوک سر تکون داد و در و برای امنیت بیشتر قفل کرد
به سمت برادرش چرخید و گفت: من خیلی خسته نیستم ، تو بخواب من مراقبم بعد جامون و عوض میکنیم
YOU ARE READING
kookvgook special prince
Fanfictionکاپل : کوکویگوک ( دوقلو های جئون ) کاپل فرعی : یونمین ژانر: تاریخی _ تخیلی _ عاشقانه _ اسمات _ امپرگ _ هپی اند _ درام _ اکشن دوقلو های آلفا برادری که همراه ماموریت اون ها میرفت جاسوس شاه که هیچکس نمیشناختش و یه راز ، راز ملکه شیلا