🌸🍃{قسمت نهم}🌸🍃
🍃🌸{مشکلات حفظ شعر}🍃🌸
_____________________________در حالیکه از سرمای کمرنگ ساحل میلرزید از پشت بیشتر خودش رو توی اغوش الفایی که به کاپوت تکیه داده بود فشرد و متوجه شد که دست های تهیونگ دورش محکم تر شدن.
-اگه سردته میخوای برگردیم؟...
جونگ کوک نگاهش رو به اب مواج دریا و منظره غروب خورشید داد و با تکون دادن سرش پیشنهاد الفا رو رد کرد.
-یکم دیگه بمونیم...
تهیونگ لبخندی زد و بعد از بوسیدن گونه امگا جواب داد:
-هر چی تو بخوای....
امگا با لبخند مچ های الفا رو نوازش کرد و بعد از غروب خورشید بالاخره راضی شد تا به هتلشون برگردن.
دو روزی میشد که برای یه سفر تفریحی فقط خودشون دوتا به جزیره اومده بودن و پس فردا هم باید بر میگشتن پس جونگ کوک دلش میخواست حسابی از دریا لذت ببره.
جونگ کوک در حالیکه به روشن شدن اعداد اسانسور خیره بود هوفی کشید و سرش رو به بازوی الفا تکیه داد. یکم احساس گرما و بی حالی میکرد و دلش میخواست دوش فوری بگیره.
با پیچش و انقباض شدیدی زیر شکمش، ناخواسته صدای "هاع" مانندی از بین لبهاش خارج شد و با شدت خم شد. تهیونگ وحشت زده دو طرف پهلوهای امگا رو گرفت و پرسید:
-چیشد؟...
جونگ کوک در حالیکه محکم به دستگیره گوشه اسانسور چنگ زده بود تا از افتادنش جلوگیری کنه پیشونیش رو به مچش تکیه داد و نفس نصف و نیمه ای کشید:
-فکر کنم هیتمه...
تهیونگ با ناباوری روی امگا خم شد و در حالیکه بهش کمک میکرد از اسانسور خارج بشه گفت:
-چرا بهم نگفته بودی؟...
جونگ کوک از درد لب هاش رو به هم فشار داد و جواب داد:
-نمی دونستم... به خاطر سرکوب کننده ها چرخه اش از دستم رفته...
تهیونگ نفس عمیقی کشید و در حالیکه امگا رو روی تخت میخوابوند جواب داد:
-خیلی خب مشکلی نیست... الان میگم برات کاهنده بیارن...
و بعد از تماس با پذیرش کنار امگا دراز کشید و بدنش رو روی بدن خودش کشید. جونگ کوک با حس افزایش گرما و تجمع خون توی پایین تنه اش محکم خودش رو به رون تهیونگ کشید و نفس الفا رو بند اورد.
تهیونگ که بی قراری بیش از حد امگا رو دید اون رو اروم روی تخت نشوند و بعد از بوسیدن شقیقه اش با ملایمت زمزمه کرد:
-یکمی صبر میکنی؟...
جونگ کوک در حالیکه از گرما اشک توی چشم هاش جمع شده بود سری به نشونه تایید تکون داد و تهیونگ بعد از اینکه پشتش نشست، موهای بلندش رو براش گوجه ای بست تا توی دست و پاشون نباشه و شروع به در اوردن لباس هاش کرد.
KAMU SEDANG MEMBACA
Assistant Jeon
Fiksi Penggemar🍃نام: دستیار جئون 🍃کاپل: ویکوک 🍃ژانر: امگاورس، امپرگ 🍃وضعیت: کامل شده 🍃قسمتی از داستان: -قدم اول! ببین امگا ها معمولا از گل خوششون میاد بعد از اینکه از مرخصی برگشت براش یه سبد گل بزرگ بفرست. ترجیحا رز باشه چون امگاها دیونه رزن. +اما اون از لیلی...