درد داره یول🥀
🏵🌼🏵🌼🏵🌼🏵🌼🏵:متاسفانه اتاقهامون پر شده و تنها یک اتاق مجهز به تخت دو نفره براتون در دسترس مشکلی ندارید؟
چانیول:نه..مشکلی نیست...ممنون.
کارت اتاق رو برداشت و رفت سمت بکهیونو پیتر.
چانیول:فقط یک اتاق براشون مونده بود.
بکهیون با چهره غم زده پرسید:نگو که یک تخت داره؟
چانیول:اره یک تخت دو نفر، امشب قراره خیلی صمیمی بخوابیم.
با حرفش پیتر خندش گرفت، فکر کن قراره با ولیهد کوچولو رو یک تخت بخوابن.
بکهیون:ببینم تو به چی میخندی؟
پیتر:اینکه قرار بین شما دو نفر بخوابم بامزس.
چانیول با خندش، خندید و گفت:خیلی خب..بریم.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
با دیدن کیونگسو، در قسمت پیاده رو، ماشین رو مقابلش متوقف کرد. اونم بی وقفه رفت جلو و سوار شد.
کای:چخبر؟
کیونگسو:گرما زده شدم!!حالت تهوع دارم!!همین الان کلی با اون تعمیر کار عوضی کل کل کردم و در اخر گشنمه!!
با اینکه تمام مدت اخم کرده بود و با حرص حرف میزد، پسر پشت فرمون کلا بهش لبخند میزد. کیونگسو نگاه خندانشو دید و گفت..
کیونگسو:چی انقدر خنده داره؟!
کای واسه یک لحظه به خودش اومد و حالت نگاهشو تغییر داد..
کای:هیچی حرص خوردی خندیدم بریم یک چیز بخوریم؟
کیونگسو:بریم.
و استارت رو زد، ماشونو روند تا به رستوران مورد علاقش بره.
کای:چرا رفتی تعمیر گاه؟
کیونگسو:شیشه ماشین چانیول خورد شد مثل اینکه یادت رفت؟
کای:اووو..اون مسئله..
یک لحظه با یاد اوریش ساکت شد ولی بعد:خیلی نگرانشونم، واقعا میترسم اتفاقی براشون بیفته تو کشور غریب.کیونگسو کلافه نفس کشید:منم..حتی غذا از گلوم پایین نمیره از صبح بخاطر استرس زیاد حالت تهوع هم دارم.
کای:بیا مثبت فکر کنیم حداقل شاید رابطشون خوب بشه؟
کیونگسو:واقعا تو این موقعيت تنها چیزی که نمیتونم بهش فکر کنم همین!!واقعا چطور داییش تونست همچین کاری بکنه؟!
کای:موافقم خیلی کیوت و خوردنی!!
لوشه هاشو با ناراحتی اویزون کرد و با یاد اوردن چهره دوست داشتنی ولیهد کوچولو قند تو دلش اب شد.
ESTÁS LEYENDO
little trouble 💍👑
Fanfic🌸side story (ongoing)🌼 🏵completed 🌼Short story 🏵Write by: nana.pink🐷 🌼Couple: chanbaek 🏵Gener:fluf, romance, 🌼drama,fantasy,smut🤏😁 👑started:29 August (2022) 💍finished:7 January (2023) 🌸🌸🌼🌸🌸🌼🌸🌸🌼🌸🌸 زمانی که دو عاشق، تصميم بر...