The fifth part:yeola!!its hurt!!

236 54 2
                                    

درد داره یول🥀
🏵🌼🏵🌼🏵🌼🏵🌼🏵

:متاسفانه اتاقهامون پر شده و تنها یک اتاق مجهز به تخت دو نفره براتون در دسترس مشکلی ندارید؟

چانیول:نه..مشکلی نیست...ممنون.

کارت اتاق رو برداشت و رفت سمت بکهیونو پیتر.

چانیول:فقط یک اتاق براشون مونده بود.

بکهیون با چهره غم زده پرسید:نگو که یک تخت داره؟

چانیول:اره یک تخت دو نفر، امشب قراره خیلی صمیمی بخوابیم.

با حرفش پیتر خندش گرفت، فکر کن قراره با ولیهد کوچولو رو یک تخت بخوابن.

بکهیون:ببینم تو به چی میخندی؟

پیتر:اینکه قرار بین شما دو نفر بخوابم بامزس.

چانیول با خندش، خندید و گفت:خیلی خب..بریم.

🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

با دیدن کیونگسو، در قسمت پیاده رو، ماشین رو مقابلش متوقف کرد. اونم بی وقفه رفت جلو و سوار شد.

کای:چخبر؟

کیونگسو:گرما زده شدم!!حالت تهوع دارم!!همین الان کلی با اون تعمیر کار عوضی کل کل کردم و در اخر گشنمه!!

با اینکه تمام مدت اخم کرده بود و با حرص حرف میزد، پسر پشت فرمون کلا بهش لبخند میزد. کیونگسو نگاه خندانشو دید و گفت..

کیونگسو:چی انقدر خنده داره؟!

کای واسه یک لحظه به خودش اومد و حالت نگاهشو تغییر داد..

کای:هیچی حرص خوردی خندیدم بریم یک چیز بخوریم؟

کیونگسو:بریم.

و استارت رو زد، ماشونو روند تا به رستوران مورد علاقش بره.

کای:چرا رفتی تعمیر گاه؟

کیونگسو:شیشه ماشین چانیول خورد شد مثل اینکه یادت رفت؟

کای:اووو..اون مسئله..
یک لحظه با یاد اوریش ساکت شد ولی بعد:خیلی نگرانشونم، واقعا میترسم اتفاقی براشون بیفته تو کشور غریب.

کیونگسو کلافه نفس کشید:منم..حتی غذا از گلوم پایین نمیره از صبح بخاطر استرس زیاد حالت تهوع هم دارم.

کای:بیا مثبت فکر کنیم حداقل شاید رابطشون خوب بشه؟

کیونگسو:واقعا تو این موقعيت تنها چیزی که نمیتونم بهش فکر کنم همین!!واقعا چطور داییش تونست همچین کاری بکنه؟!

کای:موافقم خیلی کیوت و خوردنی!!

لوشه هاشو با ناراحتی اویزون کرد و با یاد اوردن چهره دوست داشتنی ولیهد کوچولو قند تو دلش اب شد.

little trouble 💍👑Donde viven las historias. Descúbrelo ahora