♡با من بمون♡
🏵🌼🏵🌼🏵🌼🏵🌼
"چهار ماه قبل"
بکهیون:خواستی منو ببینی؟
ساموئلسری تکون داد و گفت:ممنون که اومدی.
بکهیون:خواهش میکنم،میشنوم..
ساموئل:راستش...حرف که.. نه..بیشتر یکجور پیشنهاد......
اون لحظه به چشم بک،ساموئل یکم واسه حرف زدن اضطراب داشت. احمق نبود و با دیدن قیافش فهمید مطمئن نیست،درباره چی
نمی‌دونست..
بکهیون:حالت خوبه؟
ساموئل:اره..
نفس عمیقی کشید و شروع کرد:میخوام برم سر اصل مطلب، چند وقت پیش بود که نیکول بهم یک پیشنهادی داد، منم چون بهش علاقه مند بودم قبول کردم..اونکار...جدا کردن تو و چانیول بود.
بکهیون اولش واقعا فکر نمیکرد به اینجا بکشه؟!رسما سر جاش یخ شده بود!!
بکهیون:چی؟
ساموئل:درسته،قبول دارم اشتباه کردم و باید با راه دیگه ایی جلو میرفتم ولی من ازت خوشم میومد بکهیون!!قبل از چان!!هر چند همیشه همه چیز باب میل ادم نیست،من از خیلی وقت چیزا با چان مشکل داشتم،اون همیشه خواسته های من رو برای خودش میکرد،نمی‌تونستم نسبت به تو هم بی توجه باشم.
بکهیون خندید:داری شوخی می کنی دیگه اره خیلی بامزه بود تمومش کن!!
ساموئل:من کاملآ جدیم!!درسته نمیتونم بهت بگم عاشقتم چون نیستم اما همیشه به دوستی مثل تو نیاز داشتم،برای همين پیشنهاد نیکول رو فبول کردم. تمام این مدت همش زیر سر منو اون بود،اون باعث شد چانیول به دوستت مشکوک شه و بهش حساسیت نشون بده، من باعث شدم برنامه کاری چان فشرده بشه و در اخر هم عکسارو نیکول پخش کرد، نه اون شخصی که داری ازش شکایت میکنی اون فقط پول گرفت.
بکهیون:تو واقعا یک چیزیت میشه؟!نه مثل اینکه واقعا شوخی نیست!!
ساموئل:احساساتم به تو شوخی نیست بکهیون!!تو برای من با ارزشی و نمیخوام تورو کنار ادم بی لیاقتی مثل یول ببینم!!
بکهیون:خفه شو!!
داد زد ولی ادامه جله اش رو با صدای ارومی گفت:شما دوتا دوستای ما بودین!!چطور تونستی؟! تازه میگی که باید بهت حق بدم!!
خواست بلند شه بره که ساموئل با گرفتن مچ دستش متوقفش کرد و گفت:من هنوز پیشنهادمو ندادم پس بشین لطفا!!
بکهیون:علاقه ایی ندارم!!
ساموئل:چانیول همین الانم از دستت رفته پس یکبارم شده انتخاب درست رو بکن!!
اصلا به چندش آور بودن حرفش اهمیت نداد فقط چانیول!!
بکهیون:چانیول چی؟!
اروم گفت وقتی جواب نگرفت داد زد:چانیول چی؟
ساموئل با حرص چماشو بست و باز کرد:امروز مسابقه داشت، تو نرفتی، الانم احتمالا تموم شده..نیکولم برای زمان آزادش نقشه کشیده.
VOUS LISEZ
little trouble 💍👑
Fanfiction🌸side story (ongoing)🌼 🏵completed 🌼Short story 🏵Write by: nana.pink🐷 🌼Couple: chanbaek 🏵Gener:fluf, romance, 🌼drama,fantasy,smut🤏😁 👑started:29 August (2022) 💍finished:7 January (2023) 🌸🌸🌼🌸🌸🌼🌸🌸🌼🌸🌸 زمانی که دو عاشق، تصميم بر...
