+ یئگر- کاپیتان لیوای، ارن می خواست بهمون حمله کنه
- نه ازش دور بشید، کاری بهمون نداره
لیوای به کسایی که سعی داشتن ارن رو بکشن دستور داد، و اون ها داشتن مخالفت می کردن.ارن یئگر، یعنی همونی بود که توی خوابش دیده بود؟
با یاد آوری چشم های سبزش که به شدت می درخشیدن، به طرف ساختمون برگشت
- اگه می خواید زنده بیاریمش عجله کنید.میکاسا و آرمین دنبالش می رفتن
ماسک مخصوصی پوشیده بودن که باعث می شد تا بیست دقیقه بتونن نفس بکشن و جون سالم به در ببرن
میکاسا با دیدن ارن که بیهوش روی زمین افتاده بود به سمتش دوید و اون رو بغل کرد
اشک هاش پایین می ریختن
نمی تونست تحمل کنه ارن رو از دست بدهلیوای ماسک رو روی صورتش وصل کرد و اون رو گرفت
- برای تو سنگینه، برمیگردیم○○●
+ داری میگی یه نفر کم بوده؟
مامور سرش رو تکون داد و به لیست خیره شد
+ از صورت بعضی ها نمی شد تشخیص داد چه کسی بودن و در کل پنج احتمال داریم که اون شخص زنده کیه- ارن یئگره
صدای لیوای شنیده شد. مدیر به سمتش برگشت و بهش خیره شد
+ و تو این رو از کجا میدونی؟
- خودم نجاتش دادممی تونست حس کنه مدیر چقدر شوکه شده. مامور تفنگش رو به سمت لیوای گرفت، حتی اینم باعث نشد حالت یا چهره ی لیوای تغییر کنه
چیزی که همیشه مدیر رو می ترسوند!+ چرا ..نجاتش دادی؟
- بهش نیاز دارم.
مدیر پوزخندی زد و شطرنجش رو روی میز گذاشت+ داری میگی نقطه ضعف پیدا کردی؟
- فکر نمی کردم انقدر کوته فکر باشی. برای یه کار کوتاه و فقط سه سال بهش نیاز دارم. بعدش هر کاری می خوای باهاش بکنمدیر دست هاش رو مشت کرد و تفنگ مامورش رو توی دستش گرفت
+ فقط تا سه سال لیوای، اونم چون بهت اعتماد کامل دارم. بعد از اون یا مرگ دو تاتون یا مرگ اون
لیوای بلند شد و از اتاق خارج شد
ارن می تونست توی پروژه ای که اینهمه سال نتونسته بود انجامش بده کمک کنه. ارن رو هم بین اون خواب هاش دیده بودبه سمت اتاق خودش رفت، باید فکر می کرد که چطور می تونه جلوی دهنش رو بگیره که لو نده بچه ها رو کشتن و علاوه به اون، چطوری می تونست راضیش کنه که بهش کمک کنه
○○●
چند دقیقه ای بود که بیدار شده بود. اونقدر توی شوک بود که هیچی نمی گفت و به یک نقطه خیره شده بود
متوجه شده بود میکاسا و آرمین هم فهمیدن چه اتفاقی افتاده و برای همین ساکت بودن. آرمین بعد از چند لحظه کنارش ایستاد
KAMU SEDANG MEMBACA
Prove that Titans exist
Romansa× اوه اینجا رو ببین قبل از اینکه بتونه لباسش رو بالا بکشه، شونش توی دست های لیوای گرفته شد. تا قبل از این فشاری که بهش وارد شه، هیچوقت فکر نمی کرد لیوای با اون قدش انقدر زور داشته باشه × جناب یئگر هیچ قدرتی نداره! فکر می کنی مدیر چی راجع به این کارت...