<عشق بی پروا>

26 2 2
                                    

خواهر زیبایی دارین جناب سوکجین
^لبخند کجی زد و سرشو ب نشانه تایید تکون داد
مهمونی های مجللی توی کاخ خانواده کیم برگزار میشد و تنها کسی ک بیشترین درخشش رو بین اون مافیاها داشت کیم سوزی بود،زیبایی اون به بی نقصی تراشه های الماس بود
جوری که هر مردی آرزو داشت ک بتونه با اون حرف بزنه چ برسه ب خابیدن باهاش
ولی سوزی فقط ظاهرشو جلوی بقیه حفظ میکرد
همیشه سعی میکرد چهره سردی از خودش ب نمایش بزاره تا کسی نتونه بهش ب چشم ابزاری نگاه کنه ...
اوووو جناب کیم ببینم چقد شرط میبنی؟
باید با دوستم مشورت کنم ابرویی بالا انداخت و مشغول صحبت با جانگ هوسوک شد
جانگ هوسوک هیچ رقیبی تو بازی پوکر نداشت
اغلب اوقات در سکوت بازیشو میکرد و همین بود ک باعث عصبی شدن بقیه بازیکنا مقابلش میشد
کیم سوکجین اعتماد زیادی ب جانگ هوسوک داشت و میشه گفت فقط ب عنوان سرگرمی بازی میکرد و بقیشو به تبحر زیاد هوسوک میسپرد
^خب من ۴۰۰ سال میبندم
اممم منطقیه شروع کنیم

×سوزی از خنده های اون مردا موقع بازی حالش بهم میخورد ولی چکار میتونست بکنه بهرحال عضوی از خانواده کیم بود و نمیتونست مختار باشه و هرکاری دلش بخاد بکنه ×لی روون،میخام برم بالکن کمی نفس بکشم+بله حتما×آه این زمان بی نهایت مضخرف کاش صفر هات بیشتر بوود...

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


×سوزی از خنده های اون مردا موقع بازی حالش بهم میخورد ولی چکار میتونست بکنه بهرحال عضوی از خانواده کیم بود و نمیتونست مختار باشه و هرکاری دلش بخاد بکنه
×لی روون،میخام برم بالکن کمی نفس بکشم
+بله حتما
×آه این زمان بی نهایت مضخرف کاش صفر هات بیشتر بوود حتی نمیدونم چرا باید اینهمه زمان زندگی داشته باشم
قبول نداری روون؟
لی روون بادیگارد شخصی سوزی بود و اینو میدونست ک سوزی خیلی بهش اعتماد داره و تقریبا میدونه چی تو فکر و ذهن سوزی میگذره
ولی کم حرف میزد،چون کیم ها ترسناک ترین مافیاها بودن و اصلا نزدیک شدن بهشون عقلانی نبود
سوزی خیلی مینوشید تا حدی مست میکرد ک روحش از بدنش جدا بشه
یااا لییی رررووووننن میییخااااممم تنننهااا باااشمم
لطفااا
تننهااامم بزااار
روون ک ب این کار سوزی عادت داشت اونجارو ترک کرد

×سوزی از خنده های اون مردا موقع بازی حالش بهم میخورد ولی چکار میتونست بکنه بهرحال عضوی از خانواده کیم بود و نمیتونست مختار باشه و هرکاری دلش بخاد بکنه ×لی روون،میخام برم بالکن کمی نفس بکشم+بله حتما×آه این زمان بی نهایت مضخرف کاش صفر هات بیشتر بوود...

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
INTERVAL(kookmin)Where stories live. Discover now