3: An unexpected change

427 125 92
                                    

یک تغییر غیر منتظره!

اشتباه کردم. اه خدایا اشتباه میکردم.
وقتی اومدم بیمارستان فکرمیکردم تعیین گونه ثانویه راحت و سریعه ولی انگار از این خبرها نبود.

پنج ساعت لعنتی طول کشید و زیاد ازش یادم نمیاد چون وسطای کار بیهوش شدم.
دارم برمیگردم خونه و در حد مرگ خسته ام .
حس میکنم این بدترین تولد عمرمه.

فقط میخوام برم خونه کپه مرگمو بزارم و یک هفته تمام بیدارنشم بلکه اتفاقایی که توی بیمارستان افتاده از خاطرم بره.
وقتی وارد اپارتمان شدم تنها صدایی که میومد ؛ صدای تلوزیون بود.
انتظار داشتم پسرا توی راهرو منتظرم ایستاده باشن اما حالا خداروشکر میکنم که نیستن. واقعا الان توی حس و حال سورپرایز و تولد نیستم. وقتی وارد نشیمن شدم ، همه پشت به من مشغول تماشای فیلمی بودن که از صفحه پخش میشد.
یعنی صدامو نشنیدن؟

"من برگشتم."
به محض گفتن اولین کلمه متوجه شدم چقدر صدام زمخت شده و گلوم گرفته. حتی حرف زدن هم دردناک شده بود.
هر شیش نفرشون با قیافه های شوک زده شروع به پریدن اینطرف و اونطرف اتاق کردند.
یچیزایی توی دستشون بود و نهایتا از من یه دلقک با کلاه مسخره ی تولد ساختن. از صدای بوق هایی که میزند گوشام زنگ میخورد کاغذهای رنگی جشن دور و برمون میریخت.

و صدای همه که با هماهنگی داد میزدند
"تبریککککک!"

اولین نفر جیمین تاج کاغذی رو روی سرم گذاشت:
"تولدت مبارک کوکی!"

هوسوک دومین نفر ضربه های آرومی به کمرم زد:
"بالاخره یه بزرگسال واقعی شدی!"

"اره...ممنون"
شک داشتم صدام بهش رسیده باشه.

این دقیقا همون کاری بود که نمیخواستم انجام بدن.
از قبل کلی تدارکات دیده بودن ولی از اونجایی که الان روی مود خوبی نبودم فقط حالم بدتر شد.
نمیخواستم فکرکنن ناسپاس یا بی‌لیاقتم ولی الان حتی توان لبخند زورکی زدن هم ندارم.

نامجون هیونگ با دیدن قیافه ام پرسید:
"توی بیمارستان کارات خوب پیش رفت؟ خیلی دیرکردی واسه همین مراسم خوش‌آمدگوییمون بهم خورد. شرمنده"

سوکجین هم حرفش رو ادامه داد:
" اره پنج ساعت خیلی زیاده. نکنه موقع برگشتن گم شدی ؟؟"

سرم رو به نشونه ی نه تکون دادم و با آه خفه ای توی کوله پشتیم شروع به گشتن کردم. کاغذی رو از توی کیفم بیرون آوردم و جیمین اولین نفر برگه ی آزمایش رو از دستم بیرون کشید.
"اوووو جواب تست.."

با صدای بلند خوند و توجه بقیه رو هم جلب کرد.
"خب...بزار ببینم...اسم مئون جونگکوک. تاریخ تولد یکم سپتامبر 1997. جنسیت مرد. جنسیت ثانویه آلفا... "

به محض شنیدن کلمه ی 'آلفا' همه خشک‌شون زد. چشم های جیمین چندین بار روی برگه چرخید و در نهایت به من و بقیه نگاه کرد تا عکسالعمل اون‌هارو درباره ی چیزی که توی برگه نوشته بود ببینه.

A.B.O | KookjinWhere stories live. Discover now