آبمیوهای که براش گرفته بود رو داد دستش و گفت:
-واقعا ببخشید!اصلا نمیخواستم بترسونمت،فکر نمیکردم بترسی!زیاد آسیب ندیدی؟
جیا کمی از آبمیوه رو نوشید و سر استین جونگکوک رو کشید تا اون هم کنارش بشینه.
-اشکال نداره!من خوبم.جونگکوک پمادی که گرفته بود باز کرد و کف دستهای جیا مالید:
-وقتی با دوستهات جلوی مغازه بودی دیدمت،دیدم تاکسی نگرفتی و پیاده داری میری خونه،پشت سرت راه افتادم تا حواسم بهت باشه،که یه وقت نکنه تو حالت مستی با کسی برخورد کنی.جیا پشت جونگکوک رو مالش داد و گفت:
-آیگو!من چه دوست خوب و بافکری دارم،مرسی که حواست بهم بود ولی دفعهی دیگه پشت سرم راه نرو،بیا کنارم چون ممکنه پام به سنگی چیزی گیر کنه بیوفتم.
با همدیگه خندیدن.بعد جیا انگار چیزی یادش اومده باشه،گفت:
-راستی هفتهی بعد،دفاعیهی پایاننامهامه،میای؟
چشمهای جونگکوک برقی زد و گفت:
-معلومه که میام!اصلا به چندتا از دوستام هم میسپرم بیان تا دفاعیهات شلوغ به نظر بیاد.
جیا مشت آرومی به بازوش زد و با خنده گفت:
-یعنی تو هم مثل تهیونگ فکر میکنی که پایاننامهام خوب نیست؟قرار نیست کسی بیاد؟!جونگکوک دستهاش رو بالا آورد و گفت:
-تسلیمم!من اصلا مثل تهیونگ فکر نمیکنم،مطمئنم که نمرهی A+ میگیری.
جیا به این فکر کرد خوب شد که جونگکوک داشته تعقیبش میکرده،اگه اون ها ایل ووی عوضی دنبالش بود که کارش تا الان ساخته بود. الان که ها ایل وو آزاد شده،باید بیشتر مواظب باشه.
.
.
.
جمعیتی که اومده بودن و به دفاعیهاش تا آخر گوش کرده بودن رو از نظر گذروند و تعظیمی کرد:
-ممنونم که اومدید!
جونگکوک با لبخندی که دندونهای خرگوشیش معلوم بود،داشت محکم براش دست میزد.
از روی سِن پایین اومد و با چشم دنبال تهیونگ گشت که اون رو در ردیف آخر دید،جونگکوک به جیا نزدیک شد و با دیدن نمرهاش گفت:
-خوبه A گرفتی!جیا ناراحت لب ورچید و گفت:
-ولی تو گفتی من A+ میگیرم!
جونگکوک با تهیونگ اشاره کرد و گفت:
-اشکار نداره،میتونی همین نمره رو بکنی تو چشمش و بهش نشون بدی عالی هستی!جیا به جونگکوک لایکی نشون داد و به طرف تهیونگ رفت.
وسط راه دختری بهش تنه زد،به طرف دختر برگشت،ولی اون دختر همونطور که سرش پایین بود،معذرتخواهی کرد و فورا رفت.
جیا برگشت و چند قدم فاصله رو طی کرد،نمرهای که گرفته بود رو در پنج سانتی صورت تهیونگ گرفت و گفت:
-ببین چه نمرهی خوبی گرفتم!بعد تو میگفتی مسخرهاس.تهیونگ برای اولین بار جلوی جیا لبخند زد و گفت:
-بهت تبریک میگم،بالاخره تمومش کردی.
جونگکوک که پشت سر جیا ایستاده بود،گفت:
-نمیخوای یه چیزی مهمونمون کنی؟
جیا از گردن جونگکوک آویزون شد و گفت:
-چی میخوای؟!تهیونگ پوکر به حالتشون نگاه کرد و به جونگکوک گفت:
-نمیدونستم شما دوتا انقدر به هم نزدیکید!
جونگکوک فقط لبخندی زد و به جیا گفت:
-یکی از دوستام اومده،میخواد باهات آشنا بشه.
به پسری که دورتر ایستاده بود و بهشون نگاه میکرد،اشاره کرد که نزدیکشون بشه.
پسر تعظیمی کرد و گفت:
-سلام من کیم سوک جین هستم،از دیدنتون خوشبختم.جیا هم تعظیمی کرد و خودش رو معرفی کرد و گفت:
-دوست دارم شما هم برای شام به ما ملحق بشید تا بیشتر حرف بزنیم.
جین موافقتش رو اعلام کرد.
.
.
.
تهیونگ کنارش،جونگکوک و جین هم رو به روشون نشسته بودن.
جین با مهربونی به جیا نگاه میکرد:
-من خیلی از پایاننامهات خوشم اومد،جوری دقیق توضیح داده بودی که شک کردم خودت هم فرشته باشی!جیا که لپهاش قرمز شده بود با خنده گفت:
-اوه نه!همهی اینها به لطف جونگکوک و تهیونگ بود،ازشون ممنونم.
جین نگاه غضبناکی به تهیونگ انداخت که از چشم جیا دور نموند،هرچند تهیونگ،نگاه جین رو به یه ورش هم حساب نکرد.جیا از جاش بلند شد و گفت:
-من میرم دستهام رو بشورم میام.
جونگکوک لبخندی زد و گفت:
-زود برگردی،نری خودت رو گم و گور کنی تا پول غذا رو ندی!
جیا کیفش رو برداشت و زبونش رو برای جونگکوک درآورد:
-اونوقت تو مجبوری پول غذا رو به جای من بدی.جیا که رفت بیرون،جین دست به سینه به تهیونگ نگاه کرد و گفت:
-امیدوارم بعد از این ارتباطت رو باهاش قطع کنی.
تهیونگ چشمهاش رو چرخوند و کلافه نفسش رو بیرون داد:
-تو هنوز فکر میکنی من پدر و مادرش رو کشتم؟
جین خودش رو کمی جلوتر کشید:
-من اونقدر احمق نیستم که ندونم تو نکشتیشون،کار اون مردک عوضی بود!ولی تو هم کم مقصر نیستی،اگه یکم زودتر میرسیدی شاید الان پدر و مادرش کنارش بودن.-من خودم به اندازهی کافی عذاب وجدان دارم و مجازاتش رو هم دارم میکشم.
جین دوباره عقب رفت و پوزخندی زد:
-مجازات؟منظورت کمک کردن به بقیهاس؟به اون میگی مجازات؟تو که قبلش هم همین کار رو میکردی.!بقیهی مکالمهشون با آوردن غذا ناتموم موند.
جونگکوک به ساعتش نگاه کرد و گفت:
-جیا یه ربعه رفته دستشویی،هنوز برنگشته،بلایی سرش نیومده باشه؟!
تهیونگ گوشیش رو برداشت و گفت:
-الان بهش زنگ میزنم.جین و جونگکوک منتظر بودن تا جیا گوشیش رو برداره.
بعد از چند ثانیه تماس قطع شد،حالا هر سهتاشون نگران شده بودن.
دوباره بهش زنگ زد ولی اینبار گوشیش خاموش شده بود.******************************
کی فکرش رو میکرد اونی که داشت تعقیبش میکرد جونگکوک باشه؟😂😅
دیگه اگه خدا بخواد پارت بعد،پارت آخره🥲
حدساتون رو برای پارت آخر حتما بهم بگید😇
📬نظراتتون
یادتون نره ستاره رو رنگی کنید و ووت بدید⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐
YOU ARE READING
Sin of angel [Completed]
Fantasyکیم تهیونگ،یک فرشتهی کمکرسانه که به بقیه کمک میکنه،طی یکی از ماموریتهاش یه اتفاقی میوفته و گناهکار شناخته میشه... برای بخشیده شدن گناهش باید ماموریتی که بهش داده میشه رو انجام بده..... ☆ژانر:چندشاتی،فانتزی،دخترپسری ☆کاپل:کیم تهیونگ و جیا ☆شروع:۱۴...