دستاش کبود بود زیاد"این چندمین شلاق بود؟"
"جین تو این چند روز اندازه نامجونش درد بیخوابی کشیده بود.همه ی جایی که جونگکوک همیشه میرفتو مو به مو،دقیقه به دقیقه گشته بود"حتی رفیقای هکرش اونا میتونستن خیلی کمک کنن ولی هر دفعه که شماره هاشونو میگرفت.( مشترک مورد نظر خاموش میباشد)
خوابگاه دبیرستان،خونه های دوستاش
(نه ما از جونگکوکی خبر نداریم
(اتفاقی برای کوکی افتاده)
(اخه..جواب پیام منو هم نداده!)
(من هر کاری که از دستم بربیاد انجام میدم اقای کیم هر کاری!)
و...پلیس
"گفتین کی دیگه ازش خبری ندارین؟
_امم تقریبا یک هفته.. موبایلشم خاموشه،ما خیلی نگرانیم+لطفا هر چی سوال ازتون پرسیده میشه رو جواب بدین و ارامش خودتونو حفظ کنید:
_اون روز دقیقا چیکار میکرده؟
_با فرد خاصی تلفنی حرف نزده؟
_رفتارش اونروز...تغیر خاصی نکرد که خیلی براتون شک اور باشه؟
_دارو های خاصی مصرف میکنه؟
جین به تمام سوال های پلیس با توجه به حرفا نامجون تو این چند روز جواب داد البته نصفشم با جواب نمیدونم،کنار رفت.
+چیشد؟پیداش کردین؟؟
_ق..ربان ادرس پیدا شده..و"مامور خیره به کامپیوتر
با مِن،مِن کردن جواب میداد
"کلافه خودش نگاهشو به صفحه داد"لعنتی!ن..نه یعنی کسی که فرد مورد نظرمونو گرفته کیم تهیونگه؟
+"اب دهنتوش محکم قورت میده"بله
نگاهشو به کارکناش میده:بچه ها این پرونده بسته میشه!
_اما قر...بان
"نشنییدی چی گفتم؟
+چشم"چی..میگین...یعنی چی به ما ربطی نداره؟
+یعنی همین، لطفا داد نزنید و با زبون خوش خودتون برید این کاره ما نیست
جین هر لحظه متعجب تر میشه'چرا به من دروغ گفتیننن
(اخرش یکی از مامورا جینو از اونجا برد بیرون)بماند که چقدر تو راه گریه کرد"(از پلیسا هم باید شکایت کرد!؟سرشو به پنجره تاکسی تکیه داده بود و بی صدا اشک میریخت"چرا نمیتونست به نامجون کمک کنه؟"
سئول_خونه نامجون_فلش بک
جین ترسیده رو تخت نشسته بود
نامجون خواب بود،خواب که نه..کابوس این چندروزش.صورتش میچیکد از عرق.هر چند دقیقه سرشو به سمت چپ و راست تکون میداد و ناله های تو گلویی میکرد تا این که شکه از جاش بلند شد.
BINABASA MO ANG
"ᴛᴀᴇʜ" ɪɴ ɴᴛᴇᴅ ʙʟᴏᴏᴅ
Actionname: "ته در خون غلیظ" VHOPE)) زمان! زمان انسانو تغیر میده تا جایی که حتی خودتم شک میکنی تو رویا نیستی سرنوشت کیم تهیونگی که حتی به رفیق صمیمیشم رحم نکرد در"آگست 2020 تغیر میکنه در حدی که خدمه هاشم تعجب میکنن این همون اربابیه که 10سال براش خدمت م...