PART.9

1.3K 187 2
                                    


Taeyung pov:

چشم هام رو باز کردم که متوجه تخت شدم این خبر رو میرسوند که الان من توی اتاق زیر زمینم و جئون ها اوردنم اینجا

امیدوارم دیگه سعی نکنن بهم اسیبی برسونن

×خوبه که به هوش اومدی
با حس درد خفیفی توی قفسه سینم چهرم مچاله شد
_اینجا چیکار میکنم
+ما اوردیمت چون حس کردیم توی سلول راحت نیستی
_ممنونم رئیس

×+رئیس ...؟

_بله

×اره اینجوری بهتره همون بهتر که رئیس صدا زده بشم

لحن صداش سردو شکننده بود ولی ابهت خاصی داشت
+ما فردا میریم تهیونگ
_موفق باشید رئیس

+همچنین و توهم قرار همراهمون بیای
با حرفش سری به نشونه مثبت تکون دادم ولی بعد از چند بار پلک زدن حرفش رو متوجه شدم

_ چیییی
×میخواییم از زندان بریم و این درست نیست که یکی از وفادار ترین افرادمون رو ول کنیم

_ولی من باید به زندگی عادی خودم برگردم
میخوام کنارتون باشم ولی شرکت و بار های خودم چی میشین ؟

×+میتونی اون هارو هم اداره کنی ولی قرار از این به بعد داخل عمارت جئون بمونی

هیچ جای مخالفتی نبود یعنی قلبم اجازه مخالفت نمیداد
_بله رئیس

×+دیگه هم به ما نمیگی رئیس همون هیونگ بهتره
_بله هیونگ

×+خوبه

لعنتی چجوری در این حد هماهنگن باهم نکنه از قبل تمرین میکنن
لبخندی زدم که جونگهیون لب زد
+چیزی شده

_شما دوتا بیش از اندازه هماهنگین و این خیلی جالبه

تصمیمی گرفتم ولی میترسیدم بهم اسیب برسونه

_هیونگ های من میشه برای شب اخر توی اینجا رابطه داشته باشیم

+×یه تریسام خیس
و لبخند شیطانی زدن و طرفم اومدن و دوطرف گونه ام رو بوسیدن

اونها درسته اکثر مواقع دل رحمی ندارن ولی من دوسشون دارم
چی ... الان من چی گفتم؟

×تهیونگ مطمئنی اخه اون پایین شاید اذیت بشی
_مهم نیست فقط لذت مهمه

×+درسته لذت مهمه
و شروع کردن به بوسیدن و مارک کردن جای جای بدنم

این زیادی لذتبخش بود
از شهوت ، دستا ، لب های داغشون داشتم ذوب میشدم

_اهه لطفا سریع تر

×باکمال میل

Jungkook pov:

این اشتیاق تهیونگ جوری بود که انگار برای اخرین بار کنارمونه

روی تخت دراز کشیدم و کمک کردم که تهیونگ بیاد و روی من دراز بکشه
وموفق شدم
اروم عضوم رو واردش کردم که اه غلیظی از دهن هردوتامون دراومد

𝐖𝐀𝐑𝐍𝐈𝐍𝐆...Where stories live. Discover now