PART.13

1.1K 157 2
                                    


و به سمت طبقه بالا هجوم بردن
بعد از کلی داد و فریاد و جیغ های مادر
به زور سوار ماشین شدن و
به سمت عمارت حرکت کردیم

حتی نتونستم به چشم های خانوادم نگاه کنم چ برسه بخوام‌حرفی بزنم
به در تکیه داده بودم و اشک میریختم

+تهیونگ امشب برگرد پیش مادرت ما کارشون رو تموم میکنیم
_من ازشون انتقام میگیرم هم خودم هم مادرم تمام این سالها زجر کشیدیم
×پس شب خوبی رو داریم سپری میکنیم من عاشق انتقامم

ترسیده بودم...نه تهیونگ اینبار دیگه نه نمیتونی مثل همیشه بغض کنی و عقب بکشی

به عمارت که رسیدیم منتظر موندم که پدر و برادر هام رو ببرن و بعد پیاده شدم

_کی اماده انتقامین ؟

×+ همین الان

حرکت کردن ومن هم پشت سرشون قدم برمیداشتم

پشت عمارت دری بود که همیشه برام سوال پیش می اومد که به چه دردی میخوره

به سمت در انتهای باغ قدم برداشتیم و بعداز باز شدنش توسط محافظ وارد شدیم

=ارباب خیلی تقلا کردن مجبور شدیم چنباری باهاشون خشن برخورد کنیم

بهشون نگاه کردیم که چجوری محکم به دیوار بسته شده بودن

+همه برن بیرون
با بهت بهش نگاه میکردم
قرار چیکار کنن که همه رو بیرون کردن
داشتن میرفتن بیرون که جونگکوک رو به محافظی با قد متوسط لب زد

×تو وایسا
=بله ارباب

+بیا اینجا ...تهیونگ دو وو کدوم یکی از بچه هاش رو بیشتر دوست داره؟

_سه جون

÷ تهیونگ توی اشغال حرومزاده

با مشتی که به صورتش خورد ساکت شد

×خفه میشی یا خفت کنم

با تکون دادن سرش که نشون میداد حسابی از جونگکوک ترسیده ساکت شد

پدر که تا الان ساکت بود شروع کرد به صحبت کردن
=پس اومدی و زیرخواب دوتا پسر جئون شدی که من زن حاملش رو بفاک دادم
خوبه شیطون بعدی قراره زن این خونه رو بفاک بده
جونگکوک کنترلش رو از دست داد و شروع کرد به مشت زدن توی صورت پدر

جونگهیون که تا الان فقط نگاه میکرد به محافظ ها گفت که بیان داخل

+پس سعی کن جلوی پسرای جئون رو بگیری فاکر عوضی
× وقتی که گوشت تا گوشت ذره به ذره بدنت
خاکستر شد بازم گستاخانه حرفتو با بی شرمی میزنی حرومزاده پست

Jungkook pov:

به سمت شلاق ها رفتم و رو به تهیونگ

×با کدوم مدلش میزد؟
به سمتشون اومد و به نازک ترین شلاق اشاره کرد
+نازک ترین بیشترین درد وارد میکنه
×به کجات ضربه میزد
سرشو پایین انداخت
_کمر
×سرت رو بالا بیار تهیونگ تو دیگه قرار نیست اسیب ببینی

𝐖𝐀𝐑𝐍𝐈𝐍𝐆...Where stories live. Discover now