هر دو روی پل چوبی ایستاده بودن جونگ کوک چند قدم جلوتر از جیمین بود..
جیمین انگاری کمی شرم میکرد کنارش بایستد_به جای محبوب من خوش آمدی
جونگ کوک روش برگردوند و به چهره ی جیمین نگاه کرد تا نظرش را بداند
+زیباست!
کمی جلوتر رفتند جونگ کوک دوباره رویش را برگرداند و گفت: نظرت درمورد شنا چیست؟
جیمین حرفش برایش گنگ بود...پس هومی زیر لب گفت و چند قدم جلوتر رفت..اما هنوز جونگ کوک چند قدمی ازش جلوتر بود
جونگ کوک بدون اینکه چیزی بگوید پشت به آن پسرک تیشرت مشکیش را از سرش رد کرد و آن را از تنش خارج کرد و آن را گوشه ای از پل چوبی پرت کرد..
جیمین دست به سینه نگاهی به پشت جونگ کوک کرد...بنظرش آن پسر واقعا خوش هیکل بود عضلات پشتش واقعا چشم هربینده ای جذب خود میکرد...معلوم بود وقت زیادی را در باشگاهای بدن سازی گذرانده است تا به این نتیجه ی بینظیر برسد..جونگ کوک صورتش را برگرداند و نگاهش را به جیمینی که هنوز دیت به سینه پشتش بود داد و لبخندی زد..
جیمین اخم کمی کرد و گفت: داری...داری چیکار میکنی؟
جونگ کوک با همون لبخند عصاب خوردکن گفت:میخوام شنا کنم
و شروع به درآوردن شلوارش کرد و آن را هم کناری انداخت
جیمین با همان فیگور و اخم کمش گفت:جونگ کوک...
اما جونگ کوک رویش را برگرداند و دستانش را بالای سرش گرفت و خود را درون آب دریاچه انداخت
جیمین چند قدم جلوتر رفت و صدایش را کمی بلند کرد و با لحنی حرصی دوباره صدایش کرد
+جونگ کوککک
جونگ کوک سرش را از آب بیرون آورد و با دستانش موهای را که کمی جلوی دیدش را گرفته بود را به سمت بالا هدایت کرد... و درحالی که شنای دوچرخه ای میزد لبخندی به سوی جیمین حواله کرد و گفت: بیا داخل آب
جیمین دست به سینه لبخند کمی زد...
جونگ کوک با خودش فکر کرد شاید کمی معذب باشد پس درخواستش را بیان کرد: میتونی تیشرت من رو بپوشی!جیمین نگاهی به تیشرتش که گوشه ای انداخته بود کرد و لبخندی زد
جونگ کوک برای اینکه جیمین را کمی تحریک کند تا به او پیوندد با لبخند گفت: حسش عالیه
جیمین تیشتش را برداشت و کمی تکان داد و دوباره نگاهش را به جونگ کوک داد
جونگ کوک از سر آن روزی که جیمین برای لباس عوض کردن میخواست که او را بیرون کند رویش را برگرداند تا جیمین راحت کارش را انجام دهدجیمین لبخند از کارش زد...او مشکلی نداشا اما خب..چه بهتر که آن پسرک خودش میفهمید!
لباسش را بیرون کشید از تنش...میتوانست با تیشرت خودش به آب برود اما بدیش این بود که باسنش را نمیپوشاند...اما مال جونگ کوک بلند بود و گشاد و باعث میشد کمی کمتر پاهایش در دید باشد
YOU ARE READING
AFTER⭐
Fanfictionبعد از اون⭐ •••• همه چیز از اون مهمونی شروع شد.. و من به کل تغییر کردم بخاطرش.. فکر میکردم همه چیز درسته...تا اینکه از واقعیت خبردار شدم. ژانر،:تینیجر، رمنس،دانشگاهی،زندگی روزمره،اسمات،کمی آنگست بازگردانی شده!