#Be_Mine ❤️
یونینگ بالاخره به خودش اومد! نگاهش رو از جان برداشت و به بو داد! کج خندی تحویلش داد و برای اینکه بتونه کمی از حس بدش رو از بین ببره برخلاف حس درونیش گفت:اومدم ببینم چقدر زندگیش بدون من داره بد میگذره
بو پوزخندی زد :دیدی که چقدر داره بدون تو بهش خوش میگذره حالا میتونی بری
یونینگ جلو رفت و دستشو روی شونه ی بو گذاشت و گفت:تو هم به زودی خسته میشی ازش... از ادمی که می ترسه سمتت قدم برداره و مدام ازت میخواد بهش توجه کنی.. خسته میشی از ترسهایی که داره... به جان خیره شد و ادامه داد:تو هم وقتی پاتون به مسائل تخت باز بشه و ببینی این شخص چقدر ترسوعه خسته میشی ازش
بو دستشو روی شونه ی یونینگ گذاشت و با نهایت خشم شونشو فشار داد!
یونینگ با درد چشمشو بست! بو سرشو جلو برد و کنار گوشش با تهدید گفت:اینبار بخاطر جان مراعاتتو میکنم اما بار بعدی بخواهی بهش بی احترامی کنی جوری جوابتو میدم که هیچوقت فراموش نکنی... حالا هم گم شو از اینجا برو...
یونینگ چشم هاشو باز کرد! برای بار آخر نگاهشو به جان که با دلخوری نگاهش می کرد داد و بدون تعلل از اونجا رفت.
با رفتن یونینگ، بو سمت جان چرخید! دستشو گرفت و توی چشم های خیسش خیره شد و گفت:جان گا بهم نگاه کن
جان با خجالت سرشو پایین انداخت! بو دستشو زیر چونه ی جان گذاشت و سرشو بالا گرفت! دستشو روی گونش گذاشت و با لبخند گفت :جان گا هیچوقت سرتو ننداز پایین...من میدونم تو چه آدم بی نقصی هستی و میدونم هیچوقت هیچ چیز باعث نمیشه بخواهم حتی یه ثانیه به دور شدن ازت فکر کنم خیالت راحت...
جان با ناراحتی دستشو روی گونه ی بو گذاشت و گفت:بریم پایین باید یخ بزاری روی زخمت...
بو با لبخندسرشو جلو برد و لبهای جان رو برای بار هزارم بوسید.
.
.
.
_لعنتی عوضی دستم بهش برسه خودم جرش میدمبو کج خندی زد و گفت:از کی تا حالا تو کار جر دادن رفتی مستر شیائو
گوئی اخمی کرد و غر زد:یا بو عصبانی ام الان چه وقت شوخیه
بو نگاهش رو به پایین داد و در حینی که پاهاشو تکون می داد گفت:بگو چیکار کنم جان گا خوشحال شه
جاستین دستشو دور گردن گوئی انداخت و با مکث گفت:براش گل بخر
بو سمتش چرخید :این خیلی پیش پا افتادست
گوئی حالت فکر کردن گرفت و گفت:براش تولد بگیر
بو اخم کرده غر زد:تولد جان گا رد شده احمق
گوئی لبخند احمقانه ای زد و گفت:راست میگیا
اینبار جاستین گفت:میتونی براش هدیه بگیری
VOCÊ ESTÁ LENDO
مال من باش
Romance#Be_Mine ❤️ #مال_من_باش وانشات_یا شایدم مینی فیک کلا هشتا پارته... ژانرش:عاشقانه_کمدی_انگست_روزمره_اسمات ییبو تاپ 💚 خلاصه :یونینگ دوست پسر سابق جان به دلایلی نامعلوم بعد از دوسال از او جدا میشود! جان در ابتدا از این جدایی ازرده و دلشکسته میشود تا...