سوپر من

1.3K 160 6
                                    

Now i'm in the dark

حالا من در تاریکی هستم

Will we meet in our dreams?!

آیا توی رویاهامون همدیگه رو میبینیم؟!

Jimin_With you

__________

از اتاق جونگکوک اومد بیرون و وارد اتاق خودش شد.


امروز روز زیبایی میشد نه؟جکسون میخواست از جیسو خاستگاری کنه و بلاخره قرار بود به خواسته‌ی دلشون برسن.


طبق چیزایی که از گفته های جیسو فهمیده بود،همسر قبلیش بهش خیانت کرده بود و جیسو وقتی فهمیده بود که ۳ماهه نینا رو باردار بود،درخواست طلاق داد و اون مردم که از خداش بود تا به کثافت کاری‌هاش ادامه بده قبول کرد و جدا شدن و بعدشم جیسو به عمارت برگشت و شروعی شد برای عاشقیش با جکسون.


جیسو حدود ۲ ساعت دیگه برمیگشت و باید با جیمین به یه بهانه‌ای به شهربازی میبردنش.


پس باید دوش میگرفت و کم کم آماده میشد،امشب قرار بود حسابی بهشون خوشبگذره
البته این چیزی بود که تهیونگ فکر میکرد.!



دوش ۲۰ دقیقه‌ای گرفت و از حمام اتاقش خارج شد.

جیمین روی صندلیِ میزتوالت نشسته بود و درحالی که تو یه دستش تاپ سفید رنگی بود،با اون دستش تند تند توی گوشیش چیزی تایپ میکرد و لبخندی گوشه‌ی لبش بود.


تهیونگ همونطور که بند حوله رو محکم میکرد سمت تختش رفت و روش نشست:

_هیونگ نینا هنوز خوابه؟



جیمین گوشیش رو روی میز گذاشت و صاف نشست و روشو سمت آینه کرد.

تهیونگ که جوابی نگرفته بود دستاشو که مشغول خشک کردن موهاش با حوله‌ی کوچیکی بود و پایین اورد و سمت جیمین برگشت:

_هیونگ میشنوی؟


جیمین که انگار تازه متوجه حضور تهیونگ شده بود سمتش برگشت و براش و روی پوست گونه‌ش کشید و نیشخندی زد:


_اوه ببخشید دونسنگ،داشتم جواب یونگ و میدادم


تهیونگ چشماشو چرخوند و از جاش بلند شد و سمت کمدش رفت و با طعنه خطاب به جیمین گفت:


_یادمه تا چند ماه پیش یکی بود میگفت



بعد سعی کرد ادای جیمین و در بیاره و ادامه داد:



_اگه بمیرمم دیگه بهش فکر نمیکنم،سمتش نمیرم و اگه برگشت نمیبخشمش،اینو یادت باشه تهیونگ


جیمین خنده‌ی بلندی از کیوتیِ تهیونگ سر داد و دوباره سمت آینه برگشت و مشغول کارش شد:


Amada,KookVOù les histoires vivent. Découvrez maintenant