Miracle Or Misery?

108 27 44
                                    


«قربان، ایشون هنوز موبایلشون رو جواب نمیده؟» سر خدمتکارِ مسن، همونطور که به رئیس غرق در فکرش نگاه میکرد پرسید و اطراف اتاق رو آنالیز کرد، اتاق لیام پین.

«پریسیلیا، این پسر قصد داره من رو واقعاً نگران کنه.» کایل خطاب به سر خدمتکار گران‌قدرش که پریسیلیا نام داشت گفت.
پریسیلیا در جواب لب‌هاش رو لیسید و یک قدم به تخت، جایی که رئیسش لبه‌ی اون نشسته بود گفت: «آقای زین مالیک...چندروز پیش توی این عمارت ایشون رو دیدم، اما جلو نرفتم و به‌جاش یکی دیگه از خدمتکارها ایشون رو پیگیری کردن، آقای زین مالیک برای دیدن لیام پین اومده بودن.»

کایل به خوبی میدونست پس سر تکون داد. «میدونم پریسلیا، زین مالیک و لیام باهم دوستیِ نزدیکی دارن، حتی بیشتر از دوستی.»

پریسلیا کمی اخم کرد. جواب داد: «خانواده‌ی مالیک خطرناک تر از اون چیزی هستن که لیام پین بخواد حتی بهش فکر کنه.»

«این چیزی بود که متقابلا به جاسپر گفتن قبل از اینکه اون اتفاق پیش بیاد و...بمیره.» کایل گفت، درست مثل یک‌ زمزمه‌ی دردناک کلمات از بین لب‌هاش به بیرون راه پیدا کردن و‌ سکوتی پر از احساسات رو شکل دادن.

پریسلیا جرعت نکرد حرفی بزنه، فقط توضیح داد: «درخواست ملاقات دارید، از طرف دوست قدیمی‌تون.»
کایل آه مشید و از فکر بیرون اومد، سرش رو سمت سرخدمتکار برگردوند و پرسید: «و ایشون کی هستن؟»

«کاردن مالیک.» پریسیلیا جواب داد و کایل در جواب چندبار پلک زد. زمزمه کرد: «دردسر.»

----------

"لیامِ عزیز، امیدوارم همونطور که حدس میزنم حالت کاملاً خوب باشه. از اینکه تماس‌هام رو جواب نمیدی کمی نگرانم، لطفاً هروقت این پیام رو خوندی بدون امروز عصر باید یک سر بیای به عمارت."

لیام به پیامی که از طرف کایل دریافت کرده بود نگاه کرد، آه کشید و بعد موبایلش رو کنار گذاشت.

نتونسته بود به تماس‌های کایل جواب بده چون موبایل لعنتیش دست دامینیک بود، از خجالت سرخ شد و دندون‌هاش و روی هم فشار داد. کایل حتماً ناراحت بود، شایدهم اون رو یک پسر بی ملاحظه و بی‌حواسی میدونست که بعد از اینکه عمارتش رو ترک کرد دیگه خبری ازش نشد.

«باید امروز عصر براش کیک ببرم تا رفتارم رو جبران کنه.» لیام زیرلب زمزمه کرد، با صدای دینگ مانندی که از سمت فِر بلند شد، وارد آشپزخونه شد تا کِیکش رو چک کنه.

«عالی شده.» لیام با خودش گفت و لبخند زد، درب فر رو باز گذاشت و اون رو خاموش کرد. کیک شکلاتی‌ای که برای خودش و زین به عنوان میان‌وعده درست کرده بود عطر خیلی خوبی داشت.

Rockstar  // ZIAMWhere stories live. Discover now