نمیدونم ساعت چند بود اما شبیه وقت هایی مثل نزدیک غروب یا طلوع خورشید به نظر میرسید! توی اون خونه هیچ ساعتی وجود نداشت و هر وسیله ای که ساعت و تاریخ رو نشون میداد رو که چک میکردم هر کدوم ساعت و تاریخ های متفاوتی رو نشون میدادن.
این کلافهم میکرد و دری که قفل شده بود آزارم میداد. نمیدونستم چند ساعت گذشته اما هنوز اون فرد سیاهپوش برنگشته بود. عجیب تر اینکه انگار زمان نمیگذشت و هوا همچنان مثل قبل بود و نه روشن تر میشد و نه تاریک تر.
نور و سایه ها همه ملایم بودن و جابه جا نمیشدن...
احساس میکردم داخل زمان گیر کردم و دارم شکنجه میشم. به سمت پنجره ها رفتم تا بازشون کنم و از کسی کمک بخوام. پرده رو آروم کنار زدم و به کوچهی خلوت رو به روی خونه نگاه انداختم. خونه ها ویلایی و شبیه هم بودن و همه چیز انگار چندین نسخه کپی شده بود.هیچ کس بیرون نبود و این پیشتر منو میترسوند! وقتی که پنجره رو باز کردم متوجه سایه ای شدم که داشت از چند تا خونه دور تر بهم نگاه میکرد و تا سرم رو به سمتش چرخوندم خودش رو مخفی کرد. باعث شد خیلی زود پنجره رو ببندم و پشتش مخفی بشم. شاید قفل بودن در اونقدر ها هم بد نباشه!
حداقل جام امنه... البته فعلا.خودم رو روی مبل خاکی رنگ انداختم که کوسنش کمی جابه جا شد و متوجه قطعه ای که زیرش گیر افتاده بود شدم. یک گوشی موبایل!
نوت برگ روش حاوی شماره و یک جمله بود "برای مواقع ضروری میتوانید مسیج بدهید" خیلی شبیه گوشی خودم بود.
گوشی بدون رمز بود و بلافاصله بعد از باز کردنش با اون شماره تماس گرفتم. اما ریجکت شد و خیلی زود مسیجی از طرف همون شماره روی صفحه ظاهر شد.
+فکر کنم تاکید کرده بودم که حتما مسیج بدی نه اینکه زنگ بزنی.
چقدر بی اعصابه. به هر حال منم از حرف زدن خوشم نمیاد و ترجیح میدم تایپ کنم تا اینکه اون زبونم رو تکون بدم.
پشت سر هم چنتا پیام فرستادم.
_تو کی هستی؟
_اینجا خونهی توئه؟
_چرا منو زندانی کردی؟
_زود باش همین الان درو باز کن.+ولی این تو بودی که میخواستی هیچ وقت از خونه بیرون نری، اینطور نیست؟
_چی؟
_هی تو...
_به جرم آدم ربایی میندازمت زندان فهمیدی؟+این شماره فقط برای کار ضروریه.
_هی منم سوالای ضروری پرسیدم.
_کجا رفتی زود باش جوابمو بده.
_با تو ام شَبَه.توی اون گوشی هیچ چیز اضافه ای وجود نداشت، نه شماره نه عکس و هیچی...
پس اولین شماره رو به اسم روح سرگردان سیو کردم.
YOU ARE READING
𝑺𝒆𝒓𝒐𝒕𝒐𝒏𝒊𝒏
Fanfictionسروتونین هورمون جاری کنندهی "احساس خوب" و ضد افسردگی. کاپل: یونمین. ژانر: رومنس، فلاف. وضعیت: کامل شده.